نام من لئوناردو داوینچی است و در ۱۵ آوریل سال ۱۴۵۲ در روستای توسکانی کشور ایتالیا به دنیا آمدم. پدرم پیرو داوینچی یک نجیب زاده اشرافی و مادرم کاترین نام داشت. از کودکی به طبیعت و نقاشی علاقه عجیبی داشتم. تحصیلات ابتدایی را در یکی از مدارس روستا گذراندم و به صورت غیر رسمی ریاضیات و رسم و هندسه را یاد گرفتم.
پدرم به موسیقی و آواز علاقه زیادی داشت به همین علت سعی کردم تا با آموختن موسیقی و خواندن آوازهای مورد علاقه اش موجب شادی و رضایت خاطر او باشم. اما در وجودم عشق به هنر و نقاشی جذایت دیگری داشت. برای این که بتوانم نقاشی هایم را به صورت واقعی ترسیم کنم اجسام را با دقت بیشتری بررسی می کردم.
نوجوانی لئوناردو داوینچی
پانزده ساله بودم که پدرم مرا به هنرکده «وروکیو» در فلورانس فرستاد تا زیر نظر استاد «آندرئا دل وروکیو» که نقاش و پیکرتراش مشهوری بود، آموزش ببینم. مدتی بعد خانواده ام به این شهر نقل مکان کردند. در آن جا با رموز فنی ریختهگری و کارهای فلزی آشنا شدم و آموختم که چگونه با مطالعه و مشاهده دقیقِ مدلها، تابلوها و تندیسهایی را به وجود آورم.
جوانی
در آن جا هنرآموزان موفق زیادی بودند، ولی استعداد و علاقه من در سن هفده سالگی در کار پیکر تراشی و سایر امور مربوط به آن باعث شد تا در مدت زمانی که کار آموزِ این هنرگاه بودم بتوانم علاوه بر آموختن رموز نقاشی و پیکر تراشی، مطالب با ارزش دیگری دربارۀ نورشناسی، ژرفا نمایی و استفاده از رنگها بیاموزم و با مطالعه روی گیاهان و جانوران مختلف به خلق تابلوهای واقعی گوناگون بپردازم.
اتمام آموزش
پس از اتمام آموزش ها به شهر میلان رفتم و به عضویت گروه قدیس لوقا درآمدم. اقامت در این شهر و عضویت در این گروه باعث شد تا بیشتر از قبل به علم و دانش علاقه مند شوم. اعضای این گروه از پزشکان، دارو فروشان و هنرمندان تشکیل شده بود و مرکز آموزش های ما در بیمارستان سانتا ماریانوئووا بود.
در این مکان با علم تشریح داخلی و خارجی بدن انسان آشنا شدم و تصورات جدیدی در نقاشی هایم به وجود آمد.شش سال بعد تحصیلاتم به پایان رسید و به گروه نقاشان پیوستم. در همان سالها موفق شدم ساز جدیدی را اختراع کنم و آن را «عود» نامیدم که بسیار مورد توجه دوک لودویک سفورزا، حکمران میلان، قرار گرفت.
طی ۱۷ سال اقامتم در میلان و سال های جنگ و درگیری، موقعیت مناسبی بود که توانستم طرح هایی که حاصل سال ها تجربه و مطالعهی من بود مثل ساعتی داوینچی یا لباس غواصی، زیر دریایی جنگی، مسلسل، تانک نظامی، را کامل و به ثبت برسانم. تا زمانی که دوک در سال ۱۴۹۹ از حکومت برکنار شد و سلطنتش سقوط کرد. در اکتبر ۱۵۱۵ فرانسیس اول پادشاه فرانسه، میلان را به تسخیر کرد و من به شهر واتیکان نقل مکان کردم.
آشنایی لئوناردو داوینچی با هنرمندان بزرگ
در آن جا با هنرمندانی چون رافائل و میکل آنژ که از نقاشان و معماران و پیکرتراشان مشهور بودند آشنا شدم. در همان سال دعوت نامه ای از طرف فرانسیس به دستم رسید که از من خواسته بود یک شیر مکانیکی که بتواند حرکت کند و قفسه سینهاش باز شود و خوشهای از گلهای سوسن در آن باشد بسازم. به این ترتیب من یکی از دوستان نزدیک فرانسیس شدم و به دستور او مدت سه سال در خانهای ییلاقی در کلوس لوس، نزدیکی اقامت گاه سلطنتی ساکن شدم.
سرانجام لئوناردو داوینچی در روز دوم ماه مه سال ۱۵۱۹ در سن ۶۷ سالگی، درگذشت.
آثار لئوناردو داوینچی
از او دست نوشته ها و ابداعات فراوانی به جا مانده است که البته هیچ یک از آن ها در مدت حیاتش ساخته نشد. برخی از آن ها عبارتند از: طراحی برخی از لباسهای مربوط به کارناوالها و فستیوالها و برخی از لباسهای زرهی، ماشین آلات جنگی همچون طراحی یک تانک زرهپوش، یک تیرانداز غول پیکر و دستگاه خوفانگیز که با حرکت خود پاهای سربازان را قطع میکند. سدها و کانالهای آب، یک پل چوبی که قابلیت حمل داشت و میشد آن را از هم باز و دوباره سرهم کرد.
بعضی از وسایلی که قابلیت پرواز داشتند مانند هلیکوپتر و گلایدر و چتر نجات ابداع داوینچی، در قرن بیستم ساخته شد و مورد استفاده قرار گرفت.
خط معکوس یکی دیگر از اختراعات لئوناردو داوینچی است. او برای این که کسی نتواند نوشتههایش را بخواند نوعی خط را اختراع کرد که برعکس نوشته میشد و برای خواندن آن از آینه باید استفاده میشد. دیگر اختراعات او شامل مسلسل، بادسنج، ساعت و تلمبه است.
لئوناردو داوینچی یک دانشمند و محقق فوق العاده بود، ۳۰۰ سال قبل از این که ماشین پرواز تکمیل شود طرحی برای ساخت هواپیما و هلیکوپتر ارائه کرد.
اما شهرت جهانی لئوناردو داوینچی بیشتر به خاطر نقاشیهای مونالیزا و شام آخر است.
نگاهی به مجسمه داوود، اثر میکل آنژ