توضیحات
- کتاب ها ما را با خودشان به دنیایی دیگر می برند. ما به جای شخصیت های داستان می نشینیم و همراه با آنها تمام ماجراهای داستان را تجربه می کنیم. حتی گاهی بعد از تمام شدن یک کتاب همچنان فکرمان لا به لای صفحات آن باقی می ماند. گاهی تا مدت ها با یک کتاب، ماجراها و شخصیت هایش نفس می کشیم.
- آخرین کتابی که خوانده اید چه بود؟ از آن کتاب هایی بود که با آن به دنیایی دیگر سفر کردید؟ از آنهایی که فکر می کردید شخصیت اصلی داستان درست مثل خودتان است؟ برایمان از آخرین کتابی که خوانده اید بگویید و ما را با خودتان به دنیای آن کتاب ببرید.
- یادتان باشد اسم نویسنده (و مترجم) را هم بگویید.
- یادداشت هایتان را حداکثر در ده سطر بنویسید.
- راستی، نثر سالم و روان شما هم به انتخاب شدنتان در مسابقه کمک می کند.
مهلت شرکت در مسابقه
- 15 دی
جایزه
- نفر اول 50 هزار تومان
- نفر دوم 30 هزار تومان
شرایط شرکت در مسابقه
- عضویت در سایت نوجوان ها
- محدوده سنی 12 تا 21 سال
- حد نصاب شرکت در مسابقه حداقل 10 نفر
راه های ارسال پاسخ
- ارسال پاسخ از طریق دیدگاه (کادر انتهای صفحه)
- ارسال پاسخ به آدرس ایمیل info@nojavanha.com
- ارسال پاسخ به آیدی تلگرام @site_nojavanha
- ارسال پاسخ از طریق شبکه اجتماعی نوجوان ها
اعلام نتایج
نفر اول: آقای علی اصغر محمدپور برنده 50 هزار تومان
نفر دوم: آقای پویا اصلانی برنده 30 هزار تومان
با تشکر از همه دوستانی که در مسابقه شرکت کردند، متن های همه شما خوب بود. اما متن برندگان به خاطر بررسی همه جانبه و بیان دلیل انتخاب خود به صورت کامل تر، انتخاب شده اند.
امتیاز به این نوشته
12 پاسخ
من نمیدونم چرا نمیتونم بفهمم …… 🙁
امروز کتاب دیگری نیز خواندم کتاب خرمن در آتش کتابی نوشته حسین فتاحی در مورد جنگ و گرفتار شدن روستاهای اطراف سوسنگرد در دام عراقی ها. داستان بر محور روستایی است که عرب زبان هستند ولی خود را ایرانی می دانند و دل به نفرات سپاه عراق ندارند برای ایران می جنگند. ماجرایی بسیار پر فراز و نشیب و بسیار هیجان انگیز طوری که هر لحظه فکر می کنی کار نقش اصلی داستان و افراد اطرافش را نیروهای عراقی خواهند ساخت . نفس کشیدن و قطع کردن این ماجرا واقعا سخت است طوری که دوست داری ببینی که چه می شود تمام صفحه ها را می خوانی در این داستان رحمان چوپان طالب ارباب ده است که خاله اش خاله طوبا از او نگهداری می کند پیرزنی است که در آشپزخانه کار می کند و البته جاسب که از کارگر های طالب است. طالب با همکاری با نیروهای عراقی در صدد رسیدن به پول و مقام است و هیچ وفاداری به کشور ندارد ولی سایر مردم رستا به همراه کدخدا عبدل از روستا رفته اند تا در جبهه ایران علیه عراقی ها بجنگند در انتها با بردن خاله طوبا به عراق و راه نجات پیدا کردن جاسب,رحمان که خود را تنها می بیند همراه جاسب به طرف نیروهای ایرانی می روند و در دل نیرو های ایرانی ایفای ماموریت برای آزادی کشور ازدست دشمنان مزدور می کنند توصیه می کنم این کتاب را بخوانید خیلی جالب و هیجان انگیز است.
سلام
آخرین کتابی راکه خواندم و بسیار با روحیه ی یک نوجوان که به دنبال آرمان ها و دوست داشتن است هماهنگ است کتاب رمان پستچی اثر چیستا یثربی بود. نقش اصلی مرد داستان جوانی به نام علی که موهای بور همچون گندم زار دارد و غیور و شجاع و مهربان است ایفا می کند . و نقش اصلی زن را خانم چیستا یثربی ,نویسنده داست بر عهده دارند که با یکبار دیدن پستچی عاشق و دلباخته او می شود و این پستچی جوان کسی جز علی نیست به همین دلیل هر روز برای خودش نامه می نویسد تا چند لحظه او را ببیند.این دوست داشتن از قلب پاک یک نوجوان سرچشمه میگرد و با فراز و فرود های وصال و فراق در هم آمیخته است در کنار عاشق شدن درس مقاومت است علی جوانی که برای کشورش در میدان جنگ حضور پیدا می کند و عضوی از بدنش را تقدیم امنیت کشورش ایران می کند و در راه مبارزه با ظلم حاضر است از مرز کشور ها گذشته و جان فشانی نماید و بازوی یاری کنندگی به مردم مظلوم باشد زیرا می داند اگر جوانانی مانند او نباشند, امنیت و آسایش به ارمغان نخواهد آمد .درانتهای داستان بعد از چندین سال خدمت در کشورهای نیازمند دفاع به کشور باز می گردد و با مریضی مادر روبرو میشود که چند وقت بعد به دلیل همان بیماری از دست علی می رود و علی و چیستا بعد از ماجراهای که در آخر داستان رخ می دهد به یکدیگر می رسند.این داستان آمیخته شده است به دوست داشتن و شجاعت و بزرگ مردی مانند علی که در عین فرصت هایی که در داستان دارد دفاع و مبارزه علیه دشمنان کشور را مقدم می داند و هرگز برای خود دست از اهداف مقدس اسلامی اش بر نمی دارد.نوشتار این داستان بسیار روان و جذاب است و البته حجم کمی دارد و مناسب سن یک نوجوان است.
به نام خدا
اخرین کتابی که خواندم کتاب داستان مصور عاشورا بود نوشته محمدسعید بهمن پور وتصویر گر پرویز اقبالی
با خواندن این داستان فهمیدم که امام حسین چقدر زحمت کشید تا ما مسلمان واقعی شویم این کتاب با تصاویر بسیار جالبی که دارد ادم را به ان دوران می برد وفکر میکند که او هم یکی از یاران امام حسین بوده است و ادم دوست دارد دران زمان باشد و یار امام باشد. کاش همه ی ادم ها سرباز امام زمان باشند و دیگر اورا تنها نگذارند تا مثل امام حسین شهید شود. با خواندن این کتاب با یزید بیشتر اشنا شدم که چقدر مردی فاسد بوده و حاکمان ان زمان که به نفع خودشان کار میکردند و امام مجبور شد خانه اش را ترک کند واز مکه به مدینه برود ومردم نا مردی که نامه نوشتند وامام را تنها گذاشتند ومسلم که بخاطر همین خیانت ها شهید شد. از این کتاب فهمیدم که امام حسین برای حفظ حق چقدر از خود گذشتگی کرده و نزدیکانش را از دست داده است مثل حضرت عباس که رفته بود برای بچه ها اب بیاورد ولی اب هیچ وقت به خیمه نرسید و حضرت عباس هم برنگشت وشهید شد و اولین شهید حر ,که درگروه یزید بود اما توبه کرد وبرگشت و در راه خدا شهید شد.
بچه ها من این کتاب را از کتابخونه عمومی شهر گرفتم عکس های بسیار جالب داره اگر خواستید برید وکتاب را به امانت بگیرید شاید تو کتابخانه شهر شما همین کتاب نباشه ولی مطمئنا کتابهای مصور بسیار جالب زیادی دارد .
توضیحات تکمیلی (شاهزاده و گدا): در واقع این رمان زیبا نشان دهنده اختلاف طبقاتی زیاد در نظام حکومتی استبدادی است و با دید منتقدانه با قوانین پیشین کشور انگلستان نگاه انداخته …
اتفاقاتی که برای دو شخصیت داستان می افتد و تغییر به موقع مکانی و شخصیت داستانی ، این رمان را به یک اثر برتر تبدیل کرده! همچنین توصیف های زیبا مکانی ؛ برای مثال توصیف دقیق و جزئی زندان توسط ادوراد یا نگاه عجیب تام به تشکلات قصری!!!
واقعا دیدن دو نگاه متفاوت در دو مکان کاملا مخالف باعث نمایان شدم یک تضاد زیبا شده است …
بنده به شما پیشنهاد خواندن این کتاب زیبا اثر مارک تواین را میکنم ، حتی در بین تایم های مطالعه خود می تونید به صورت کم کم این داستان مهیج را بخوانید و لذت ببرید.
به نام آفریدگار داستان های زیبا / نام اثر: شاهزاده و گدا * نام نویسنده:مارک تواین * مترجم:محمد قاضی 🙂
در یکی از روزهای به یاد ماندنی در انگلستان ؛ دو کودک که بسیار شبیه به هم بودند در دو خانواده کاملا متفاوت به دنیا آمدند که یکی از آن ها تام کنتی فرزند خانواده ای فقیر و اهل منطقه فقیر نشین بود و دیگر فرزند هنری هشتم ، ادوارد ولیعهد انگلستان!
تام همیشه به زندگی بهتر و مرفه تر فکر می کرد و همچنین از کشیش محل خود خواندن و نوشتن آموخت.
روزی وقتی تام اطراف قصر بود و به دروازه بزرگ آن نگاه می انداخت ، ادوارد دستور داد به درون قصر بیاید ، آن دو پس از معرفی تصمیم گرفتند برای تنوع لباس های یکدیگر را عوض کنند ، وقتی تام لباس های شاهزاده را پوشید خواست به بیرون برود و خود را به دوستانش نشان دهد و که اتفاقی سر از قسمت دیگر قصر در آورد ؛ در همین هنگام سربازان شاهزاده واقعی را که لباس های فقیرانه پوشیده بود را به بیرون انداختند.
در همین هنگام زمانی که شاهزاده رفتار وحشیانه پدر تام ، جان کانتن را می بیند ؛ به اختلاف طبقاتی بسیار زیاد در کشورش پی می برد!
در این اوضاع اعضای دربار به علت رفتار های عجیب تام که در نقش شاهزاده می باشد ، فکر می کنند شاهزاده فراموشی گرفته است ؛ و در این اوضاع نابسامان ، پادشاه انگلستان ، پدر ادوارد نیز فوت می کند.
از آن طرف ادوراد با میلز هنسون که سرباز نجیب زاده برگشته از جنگ است ، آشنا می شود ؛ میلز نیز تصمیم می گیرد برای شوخی و مزاح حرف های شاهزاده بدون پول و لباس را بپذیرد و حامی او شود …
ادوراد در زمانی که نقش یک بچه فقیر را به ناچار بازی می کند ، شاهد قوانین ظالمانه و وحشی گرانه انگلستان می باشد و با خود عهد می بنند این قوانین را اصلاح کند ؛ برای همین تصمیم جدی برای بازگشت به قصر می گیرد که با اتفاقات سخت و غیر قابل انتظاری رو به رو می شود. از قبیل به زندان افتادن ، دستگیر شدن و…
ولی درباریان نمی خواهند بپذیرند که بچه فقیری شاه آن هاست ؛ تا اینکه ادوارد با آوردن مهر سلطنتی که پیش از رفتن از قصر آن را پنهان کرده بود ؛ واقعیت جایگاه خود را به همگان نشان می دهد.
پس از گفت و شنودهایی ادوارد به جایگاه اصلی خود یعنی پادشاهی باز می گردد و برای تشکیل قوانین عادلانه می کوشد.
رمان “سایه ها” نوشته ی محمود فلکی ، اخرین کتابی بودکه مطالعه کردم و به لحاظ تکنیک تصویرگری اوضاع اجتماعی و تبیین خلق و خوی شخصیتهای واقعی در قالب داستان برایم قابل توجه بود.به نظر من ماجراهای رمان “سایه ها” که از وقوعِ قتل عموی راوی در روستای “جورده” در حوالی رامسر در سال های بعد از انقلاب سفید شروع شده و برای شناسایی قاتل پیش می رود، چگونگیِ تجربه های عشقیِ زن-و- مردهای داستان برمی آید که خوانندگان را به تماشای پیچیدگیِ گاه لذتبخش و گاه دردناکِ ارتباط اجتماعیِ متاثر از نگاهِ جامعه در جامعه ی داستانی “سایه ها” می نشاند.سایه ها » داستان مردیست که با عکس های دوران کودکی اش حرف می زند. او عکس ها را به حرف می آورد تا نقاط تاریک و مبهم گذشته اش را برایش بازگو کنند. و عکس ها از روابط خانوادگی ، از عشق های بی سرانجام ، از ناتوانی روستائیان در مقابل زمینداران ، از دلهره ی عشق های سوزان چهارده سالگی، از زندگی نوکران خانه زاد و از اجنه هایی که تمام سوراخ سنبه ی خانه های روستائیان را پر کرده اند. از باورهای پوسیده ای می گوید که انسان را گاه تا حد موجودات پست به نمایش می گذارند.هر جا که انسان هست ، عشق و درد و زیبایی و به تبع آن آفرینش هنری در بستر مناسب خود پیش خواهد رفت مطالعه این کتاب این فرصت را به من داد که آن حال و هوای دست نیافتنی را که فقط با خواندن یک رمان لطیف به انسان دست می دهد ، چند باره تجربه کنم و زندگی را از دریچه ای که دوست دارم، تماشا کنم.
سلام
خوشحالم بعد یک مدتی دوباره دارم شرکت می کنم
و همچنین بابت موضوع این مسابقه
اخرین کتابی که خوندم کتاب جزیره اسرار امیز اثر ژول ورن بود با ترجمه جواد محیی داستان چند نفر که طی یک اتفاق در جزیره ای اسرار امیز سکون می کنند
نویسنده این رمان انقدر جالب جمله هارا سرهم بندی کرده که تک تک لحظات کتاب به من منتقل می شد. مثلا همان اول داستان که بالن ان ها در حال پایین امدن بود و ان ها وسایل خود را دور می انداختند تمام حس انها به ادم می رسید با مطالعه این کتاب شما سفر هیجان انگیزی به یک جزیره غیر مسکون خواهید داشت که من کاملا مطمعنا عاشق این کتاب خواهید شد . نویسنده کتاب چنان مکان ها را خوب توصیف می کند که تمام یک مکان در ذهن شما نقش خواهد بست مثلا شکل کوه ها یا مکان هایی که ان ها کشف می کردند را به خوبی توصیف می کند
یکی دیگر از خاصیت های کتاب خاصیت علمی بودن اون بود که چون ساکنان جزیره به خیلی چیز ها نیاز داشتند
(مهندس) انها را با کمک دوستانش میساخت مثلا پخت اجر یا روش تولید اتش وقتی که هیچ وسیله ی خاصی نداشتند یا تنظیم ساعت و شکار و ساخت تیر و کمان که تمامی این ها با جزئیات تعریف شده و شما می توانید بفهمید هر کدام را چگونه می سازند
از شما خواهش می کنم اگر این کتاب را نخواندید حتما ان را تهیه کنید چون کتاب معروفی است حتما کل کتابخانه ها ان را دارند
من که با این رمان سفر کردم
با سلام
کتاب تب مژگان کتابی است معمایی با تالیف حجت الاسلام محمد رضا حداد پور جهرمی با 72 بخش جذاب.
مستند داستانی «تب مژگان» رمانی امنیتی در زمینه بهاییت و بهایی شناسی است که با گم شدن دختری 19 ساله به نام مژگان و وضعیت بد روحی او به دلیل فوت مادرش آغاز می شود. این گروه که به دلیل تحقیقات امنیتی پدر خانواده در زمینه بهاییت، با برنامه ریزی قبلی به خانه آنها نفوذ کرده اند، ابتدا به واسطه ترور تدریجی مادر مژگان و سپس بی هوش کردن مژگان با یک ماده خاص، سبب تب های مکرر و بیماری های جسمی و روحی او و گرفتار شدنش در دام دوستانی از فرقه انحرافی بهائیت را فراهم کرده اند، در حقیقت به واسطه مژگان و برادرش آرمان، قصد آسیب رساندن به پدر خانواده را دارند.
اینجانب 10 ساعت از وقت خود(در طول 3 روز)را برای خواندن این کتاب گذاشتم و خوشحالم که به اطلاعاتم افزوده شد.
پیشنهاد می کنم شما هم این کتاب را بخوانید.
کتاب «سلام بر ابراهیم» برايم بهترين كتابي بود كه اين اواخر خواندم کتاب خیلی تأثیرگذاری هست. خاطراتی از شهید که در این کتاب گردآوری شده باعث می شه آدم متحول بشه«سلام بر ابراهیم» کتابی است که در قالب زندگینامه ای مختصر و ۶۹ خاطره درباره شهید «ابراهیم هادی» منتشر شده است. بیش از پنجاه مصاحبه از خانواده، یاران و دوستان آن شهید است که همگی نگارنده را در گردآوری این مجموعه ارزشمند یاری رساندند.هر خاطره از شهید که در این کتاب نقل شده بود مرا به یاد شعری از «سهراب سپهری» می انداخت که چه نیکو گفته است: «بزرگ بود/ و از اهالی امروز بود/ و با تمام افق های باز نسبت داشت …».بخش اخر کتاب بسیار غمناک است ادم با مطالعه اخر این کتاب به مظلومیت شهدا بیشتر پی می بردشهید هادی در یکم اردیبهشت ماه سال ۳۶ دیده به جهان گشود و پس از بیست و هفت سال زندگی پر فراز و نشیب، در عملیات والفجر مقدمّاتی در منطقه فکه، بیست و دوم بهمن سال ۶۱ به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و همانطور که از خداوند می خواست، پیکر پاکش در کربلای فکه گمنام ماند…
شهید ابراهیم هادی به علمدار کمیل معروف است خواهر شهید روایت می کند: سالی چند مرتبه به کانال کمیل می روم با برادرم شهیدم صحبت می کنم. به او می گویم ابراهیم جان! قربان مهمان نوازی ات، معرفتت، مردم داری ات. پس از شهادت برایمان تعریف کردند که تا آخرین لحظه شهدا را سیراب کرد اما خودش لب تشنه به دیدار معبود شتافت. من یقین دارم که ابراهیم در جوار حضرت زهرا (س) زندگی زیبایی دارد.یک ماه از مفقود شدن ابراهیم می گذشت. بچّه هایی که با ابراهیم رفیق بودند هیچ کدام حال و روز خوبی نداشتند. هر جا جمع می شدیم از ابراهیم می گفتیم و اشک می ریختیم.برای دیدن یکی از بچّه ها به بیمارستان رفتیم، رضا گودینی هم اونجا بود. وقتی که رضا رو دیدم انگار که داغش تازه شده باشه بلند گریه می کرد. بعد گفت: “بچّه ها دنیا بدون ابراهیم برا من جای زندگی نیست. مطمئن باشید من تو اولّین عملیات شهید می شم.”یکی دیگه از بچّه ها گفت: “ما نفهمیدیم ابراهیم کی بود. اون بنده خالص خدا بود که اومد بین ما و مدّتی باهاش زندگی کردیم تا بفهمیم معنی بنده خالص خدا بودن چیه” یکی دیگه گفت: “ابراهیم به تمام معنا یه پهلوان بود یه عارف پهلوان”مردانگی و مرد بودن باز هم توصیف خواهر شهید «ابراهیم هادی» از شهید گمنامی است که آرزوی گمنامی داشت. خانم «زهره هادی» در سخنانی پایانی اش می گوید که خدا به شهدا نظر دارد زیرا شهیدان افراد بزرگی هستند، از تمام خواسته های خود در راه خدا می گذرند بنابراین شهدا نزد خدا آبرو دارند.
رمان شادكامان دره قره سو اثر استاد علي محمد افغاني كه با روايتي دلنشين داستان بهرام و سروناز است كه در كرمانشاه قديم زندگي مي كرده اند برايم بهترين كتابي بود كه اين اواخر خواندم اين داستان كه از وقايع واقعي الهام گرفته تمام محلات قديمي كرمانشاه را به ذهن خواننده مي اورد من با دنبال كردن هر قسمت از داستان به همان محله مي رفتم و از قديميترين ساكنين پيرامون اين محله پرس و جو مي كردم برايم بسيار دلنشين بود كه اين داستان قديمي و واقعي از كرمانشاه زمان ناصرالدينشاه و حاكم ان زمان كه داستان دختر او سروناز و بهرام پسري محلي و ساده اما درس خوانده عاشق هم شده و با مشكلات ان زمان پنهاني به عقد هم در مي ايند و مشكلاتي كه پيش مي ايد اخر كتاب صفحه اخر خواننده فقط گريه مي كند اين را بيشتر همه ي كساني كه اين كتاب را خوانده اند مي گويند واقعا تاثير گزار و خاطره انگيز است براي من كه يك كرمانشاهي و رماني داستاني از شهرم بسيار خوب بوده است.