مسخره کردن از مجموعه تلوزیونی روشنا

مسخره کردن از مجموعه تلوزیونی روشنا

با بغض نشسته بود یه گوشه. رفتم کنارش و گفتم: نمی‌خوای یه فال به من بفروشی؟ صدامو که شنید فال‌هاش رو سمتم گرفت. گفتم: خودت برام انتخاب کن، اما قبلش بگو چرا ناراحتی؟ گفت: عمو اینکه من مثل بقیه بچه‌ها بابا ندارم و بعد مدرسه مجبورم کار کنم مسخره کردن داره؟

گفتم: نه! کار کردن مال سن شما نیست، اما کاری که شما می‌کنی افتخار کردن هم داره. کی مسخره‌ت کرده؟ یهو بغضش ترکید و گفت: چند تا بچه هر روز میان اینجا مسخرم می‌کنن و می‌خندن. اشکو از رو صورتش پاک کردم و گفتم: ببینم تو چن تا از این شعرارو خوندی؟

مسخره کردن

گفت همه شو قبلِ گذاشتن توو پاکت خوندم. گفتم: اونا یه دونه از این شعرارو هم نخوندن. حالا بگو هر روز وقتی پولاتو می‌دی به مادرت چیکار می‌کنه؟ با لبخند گفت خیلی خوشحال می‌شه. گفتم اونا هیچ‌وقت نتونستن قد تو مادرشونو خوشحال کنن. می‌دونی پیغمبر هم قبل اینکه بدنیا بیاد پدرش رو از دست داده بود و مثل تو پدر نداشت؟ هر کی مسخرت کرد توی دلت بهش بگو من شبیه پیامبرم، شما شبیه کی هستین؟ اینو که گفتم جوری ذوق کرد که انگار کوه غم رو از روی دوشش برداشته بودن. (فال حافظ را باز میکند و می‌گوید) بذار ببینیم توی فالم چی نوشته:

بکن معامله ای وین دل شکسته بخر

که باشکستگی ارزد به صد هزار درست…

مهلت به بدهکار / مجموعه تلوزیونی روشنا

 

امتیاز به این نوشته
مقاله رو دوست داشتی؟
ارسال نظر
نظرت چیه؟
لینک کوتاه این مطلب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تبلیغات
جدیدترین‌ها
تبلیغات
محبوب‌ترین‌ها
پیشنهاد نوجوان‌ها