مشاعره با اشعار رمضان
یکی از سرگرمی های مفید مردم در گذشته مشاعره کردن بوده است.یکی از اقسام مشاعره نیز مشاعره موضوعی است. به این ترتیب که کسانی که می خواهند مشاعره کنند موضوعی را انتخاب می کنند و همه اشعار اطراف همان موضوع خوانده می شود. کار ادامه پیدا می کند تا یکی از طرفین، دیگر شعری برای خواندن نداشته باشد و طرف مقابل پیروز مشاعره شود. شبهای ماه مبارک رمضان نیز موقعیت مناسبی برای مشاعره است. از این جهت اشعاری با موضوع رمضان انتخاب کرده ایم که شما می توانید از آن ها برای مشاعره بهره ببرید.
شب رفت و نسیم سحر آهسته روان شد
«از خواب گران خیز»، که گلبانگ اذان شد
با خویش جهاد آورم، المنت و الله
یاران خدا، ماه شریف رمضان شد.
رمضانا تو بهترین ماهی
چون که ماه ضیافت اللّهی
خوش عمل هر که بود در رمضان
ترک منکر نمود در رمضان
*******
رمزها در رمضان است، خدا مى داند
برتر از فهم و گمان است، خدا مى داند
لیله القدر، کدامین شب این ماه خداست؟
چه شبى برتر از آن است، خدا مى داند
*******
ماه برکت زِ آسمان می آید
صوت خوش قرآن و اذان می آید
تبریک به مؤمنینِ عاشق پیشه
تبریک،بهار رمضان می آید
*******
مژده ی کم شدن فاصله ها آمده است
باز از عرش خداوند ندا آمده است
بندگان ماه خدا، ماه خدا آمده است
امشب طلب عشق زِدلدار کنیم
شیطان رجیم را سر دار کنیم
امر فرجش اگر مهیا باشد
این ماه کنار یار افطار کنیم
*******
آنکه از فرط گنه ناله کند زار کجاست؟
آنکه زاغیار برد شکوه بر یار کجاست
باز ماه رمضان آمد و بر بام فلک
می زند بانگ منادی که گنه کار کجاست
*******
رمضان شهر عشق و عرفان است
رمضان بحر فیض و احسان است
رمــضــــان، مــاه عــتــرت و قــرآن
گــــاه تــــجدید عهد و پیمان است
رمــضــان امــتــــداد جــــاده نــــور
در گذرگاه هــر مــــسلمــان است
رمــضــان چــلچــراغ نـــور افـشان
در شبــستان قلــب انـسان است
مـــاه تــحکــیــم آشنـــایــــىهـــا
مــاه تعــطیل قــهر و حرمان است
مـــاه شـــب زنــدهدارى عـشــاق
مــاه بــیــدار بــاش وجــدان است
مـــاه اشــک و خـروش و ناله و آه
راه برگــشت هــر پــشیمان است
مــــاه آســـایــش قــلــوب بــشــر
مــاه پــالایــش تـــن و جــان است
مــــاه تــسلیــم در بــــر خـــالـــق
مــاه تــمریــن کــار نــیـکــان است
رمضــان چــشمــه عـطــاى خـــدا
ماه عفو و گذشت و غفــران است
رمــضــان رهــنـــمــا و راه گــشــا
بهــر گــم گـشتگان حـیــران است
رمــضــان شــاخسارى از طــوبـى
غرفهاى از بــهشـت رضوان است
رمــضــان بــارگــــاه (بــســم ا…)
جلــوگاه (رحیـم) و (رحمان) است
مــاه تـــحصیــل دانــش و تــقــوى
گــاه تــطهـیــر و راه ایــمـان است
مــــاه اکـــرام عـــتــرت و قـــــرآن
مــــاه اطفــــاء نــــار نــیــران است
عیــــد مســعــود زاد روز حــســن
روز پــر فــیــض نــیــمــه آن است
شــب قــدرش ســلام بــر مــهدى
تــا بــه فـجرش که نور باران است
مـــغــرب آفــتــاب عــمــر عــلـــى
مشــرق مــــاهتــــاب قــرآن است
در چــنین مه که انس و جان یارب
بر سر سفــره تــو مــهــمـان است
نظـــرى ســوى دردمنــدان کــــن
اى کــه نــامـت شفا و درمان است
بــــارالــها بــــه درگــه کــــرمـــت
سائــل خــستــه دل فـراوان است
کشــــور مــــا بــهشت زهــرا شد
بس کــه پــر لاله خــاک ایران است
اى خــــــدا آرزوى ایــــــن امـــــت
جشــن پــیــروزى شــهیــدان است
واى بــر حـال آن کسى که حسان
خــصــم قــرآن و یـار شیطان است
*******
*******
*******
رمضان آمد و آهسته صدا کرد مرا
مستعد سفر شهر خدا کرد مرا
از گلستان کرم طرفه نسیمى بوزید
که سراپاى پر از عطر و صفا کرد مرا
*******
حالا شما می توانید با اشعاری که حاوی موضوع یا واژه رمضان باشد مشاعره را ادامه دهید .
کامل ترین مجموعه شعر با واژه رمضان در ادبیات فارسی
56 پاسخ
کاش در این رمضان لایق دیدار شوم. سحری با نظر لطف تو بیدار شوم
در و دیوار زند داد خریدار کجاست
آن خدائی که رحیم است و کریم است و غفور
گوید ای سوته دلان عاشق دلدار کجاست
تبریک به مؤمنینِ عاشق پیشه
تبریک،بهار رمضان می آید
ماه رحمت بود ای ابر خطاپوش ببار
تا نگویند که آن وعده ایثار کجاست
من همان ماه تمامم، جلوه ی ماه صیامم
شاهد صلح و قیامم، وجه رب العالمینم
رمضان امد من آن گشنه مسکین دیگر تنها نیستم
در چــنین مه که انس و جان یارب * * * بر سر سفــره تــو مــهــمـان است
یا علی قدر تو در قدر چه والا گردید
لیلهالقدر به نام تو مسما گردید…
دلا در روزه مهمان خدایی………طعام آسمانی را سرایی
دلا امشب به می باید وضو کرد …………… و هر ناممکنی را ارزو کرد
ماه برکت زِ آسمان می آید
صوت خوش قرآن و اذان می آید
ای نام تو روییده به گلدان لبم
درمرحمت تو غوطه ور روز و شبم
از گلستان کرم طرفه نسیمى بوزید
که سراپاى پر از عطر و صفا کرد مرا
نازم آن دوست که با لطف سلیمانى خویش
پله از سلسله دیو دعا کرد مرا
دیدم این «قدر» همان آینه «خلّصنا»ست دیدم آیینهام از سوز و گداز رمضان (علیرضا قزوه)
مفت مفروش کز بهای شبی عمرها بازپس خریده شود (شهریار)
تا رمضان امد مقدمش بوسیدم حال واحوال شمارا ازاو پرسیدم
در و دیوار زند داد خریدار کجاست
گوید ای سوته دلان عاشق دلدار کجاست
(شاعر: ژولیده نیشابوری)
یاد باد انکه مبارک سحری پیدا شد
، شب قدر امد قرص قمری پیدا شد
دانی که چراسرنهان باتو نگویم طوطی صفتی طاقت اسرار نداری (شاعر؟؟؟؟)
دلی دارم که دلدارش تو باشی سری دارم که سودایش تو باشی
ماه رمضان آمد آن بند دهان آمد………زد بر دهن بسته تا لذت لب بیند(مولوی)
یک بار هم نشد بنشینم کنار تو
از بس که بر معاصی ام اصرار می کنم
تشنه لطف جام دست توام…………دعوتم می کنی به افطاری
دیدی که باز ماه رمضان آمد و بر بام فلک
می زند بانگ منادی که گنه کار کجاست
سفره رنگین و خدا چشم به راه من و توست
تاکه معلوم شود طالب دیدار کجاست
آمد شهر صیام، سنجق سلطان رسید
دست بدار از طعام مایده جان رسید
نمکی راکه به حر دادبه چون من ندهد………من دل مرده کجا سفره افطار کجا
در رحمت به رویت کـــــرده حــق باز
بــــه او رو آور و دفــع عـــــدو کـــــن
تبریک به مومنان عاشق پیشه……تبریک بهار رمضان می آید
همچو خورشید درخشان که سپهر افروز است،لیلهالقدر دراین ماه مبارک رخشاست
یارب از عرفان مرا پیمانه ای سرشار ده __________چشم بینا جان آگاه و دل بیدار ده
تا خور وخواب دنیا شیرین بود به کامت……………….معنی درد عاشق ای بینوا چه دانی
نزد خداوند عرش بادا مقبول/طاعت خیر تو وصیام وقیامت
در شب قدر قدر خودرا دان ………روز در معرفت سخن میران
دست و دهان را بشو ،نه بخور ونی بگو ….آن سخن و و لقمه جو ، کان به خموشان رسید(مولوی)
هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
/ وانکه این کار ندانست در انکار بماند
تو آمدی و حضرت حیدر پدر شده……دوران مادرانه زهرا شروع شده {به مناسبت میلاد امام حسن مجتبی ع}
میان لاله و نرگس چه فرق هر دو خوشند
که گل به طرف چمن هرچه هست عشوه گریست
میان پیله های غم اسیرم……خطا کارم،گنه کارم حقیرم
شقی ست آنکه خداوندگار حیّ غفور
ورا نبخشد وگردد مه صیام تمام
تا بشکفد به گلشن دلها گل امید …ما را به فیض لطف نسیم صبا ببخش
آمد رمضان و عید با ماست
………قفل آمد و آن کلید با ماست
یازده ماه فراری شدنم می ارزید …تا در این ماه سر سفره نشانند مرا
آمد به سراى دل سى روز شکیبایى
هرگز نبود ماهى این سان همه زیبایى
دست از دامن این پیک مبـارک نکشم
که به مهمانی آن دوست ندا کرد مرا
موسم بندگى چشم و زبان و گوش است
نه همین صوم دهان است، خدا مى داند
تو را قدر اگر کس نداند چه غم…….شب قدر را می ندانند هم(سعدی)
در دامن این بحــــــــر گرانمــــــایه ببینــــــید
دریای گـــــــــهرهای فـــــراوان رمضان است
روزه چون قربان ماست زندگی جان ماست // تن همه قربان کنیم جان چون به مهمان رسید
تا پیک صبا مژده ز عید رمضان داد
او باب چنان را ز رخ ماه نشان داد
دیدی آخر حب دنیا دست و پایم را گرفت …..رفته رفته دل ربود از من خدایم را گرفت
دریای سفره ی افطار را کجا باز کنم
که جز خودش هیچ کس قدر سفره را ندارد
این دهان بستی دهانی باز شد–تا خورنده لقمه های راز شد
نمکی را که به حر داد به چون من ندهد——-من دل مرده کجا سفره افطار کجا
روزه دار وبه دیگران بخوران///نه مخور روز و شب شکم بدران
آنچه یک پیرزن کند به سحر………نکند صد هزار تیر و تبر