اختصاصی نشریه اینترنتی نوجوان ها
بریت ماری، زنی در اواسط میانسالی است که تمام عمر خود را صرف رسیدگی به همسر و فرزندانش کرده است. اما آنچه در ازای این کار دریافت می کند؛ ناسپاسی و بی توجهی های بسیار از جانب آنهاست. او که به خاطر رسیدگی بهتر به خانواده اش، در تمام عمر، خود را از حضور در اجتماع و داشتن روابط اجتماعی محروم کرده است؛ در نهایت یک روز تصمیم می گیرد که همسرش را ترک کند و از آنجا که زنی دقیق، مصمم و بسیار وسواسی است، با مراجعه به اداره کار و پافشاری های بسیار، موفق می شود شغلی نه چندان مهم و کم درآمد را در منطقه ای دور از شهر برای خود، پیدا کند.
به عهده گرفتن مسیولیت سرپرستی کلوپ ورزشی جوانان در منطقه فقیرنشین بورگ، موجب می شود که بریت ماری به محض اطلاع دقیق از آدرس دقیق، لوازم خود را بردارد و به بورگ نقل مکان کند.
حضور در محله ای با مردمان نیازمند، بودن در کنار جوانان و نوجوانانی که اغلب بی پناه و سرگردانند، پیدا کردن چند دوست با اخلاقیات مختلف، همه و همه موجب می شود که ابعاد دیگری از توانایی ها و استعدادهای بریت ماری، میدانی برای بروز و ظهور بیابند و خلأ های زیادی که خود او با محروم کردن خودش از مواجهه با اجتماع در درون خود ایجاد کرده است؛ بعد از سال ها پر شوند.
احساس موثر بودن، دیدن نتایج آنچه برای آن تلاش کرده است و مورد تقدیر قرار گرفتن، چیزهاییست که بریت ماری بدون آگاهی از آن ها، در همه عمر به آن ها احتیاج داشته، برای آن ها تلاش کرده، اما به دلیل روش غلطی که برای به دست آوردن آن ها به کار برده، به آن ها دست نیافته است.
رفع این نیازها در طول یک دوره کوتاه از زندگی در بورگ، موجب تغییراتی در شخصیت وی و فهمیدن نقاط ضعفی می شود که در گذشته در شخصیت او وجود داشته است.