کتاب فراموشان به قلم داوود غفارزادگان اولین بار در سال ۱۳۸۶ در انتشارات قدیانی به چاپ رسیده است. کتاب فراموشان از شش روایت تشکیل شده است: «روایت قاصد والی مدینه»، «روایت همسر زهیر بن قین»، «روایت یکی از سربازان حربن یزید ریاحی»، «روایت غلام عبیدالله بن زیاد»، «روایت یک کاتب گمنام» و «روایت قیس بن اشعث».
داوود غفارزادگان در کتاب فراموشان به سراغ کسانی رفته که از نگاه مقتل نویسان پوشیده ماندند و فراموش شدند. اگرچه روایت این نویسنده سرانجام حادثه بزرگ عاشورا را بازگویی می کند، اما این بار افرادی مانند تامه؛ والی مدینه، همسر زهیر بن قین و یکی از سربازان حر بن زید ریاحی راویان واقعه کربلا هستند.
از ویژگی های مثبت کتاب فراموشان نحوه روایت نویسنده است. تاکنون در مقاتل، حادثه عاشورا و وقایع قبل و بعد از آن، در یک روایت کلی و یکپارچه بیان می شد و در نهایت با یک فصل بندی، بخش های مختلف این ماجرا از هم تفکیک می شد. اما کل واقعه در قالب یک روایت بود.
در حالی که مؤلف، این واقعه را به شکل داستان هایی جداگانه دیده است؛ که هر کدام راوی خودش را دارد. این داستان ها وقتی کنار هم چیده می شوند.کلیت حادثه کربلا و شهادت امام حسین(ع) را ترسیم می کنند ؛ولی به تنهایی نیز دارای مزیت و معنا هستند.
این شیوه روایی، نزدیک شدن به یک واقعه تاریخی، از زاویه ای مدرن است یعنی داوود غفارزادگان بدون آن که عنصر خیال را بیش از حد وارد ماجرا کرده باشد، بار و تمرکز خیال پردازی اش را بر روی نحوه روایت خود گذاشته است.
در بخشی از کتاب فراموشان درباره «روایت یک کاتب گمنام» آمده است:
” آن چه بر آن نگریسته ام و دست هایم آن را لمس کرده و آن چه شنیده و به چشم خود دیده ام. بر شما ماتم زدگان می نویسم و شهادت می دهم که آن چه قبل از گفتار من آمده، همه درست است و آن چه بعد از این، از زبان ذلیل ترین مردمان یعنی قیس القطیفه خواهد آمد، عین واقع.
اینک، آن چه در مدت هشت روز بر فرزندان رسول خدا گذشت: دوم محرم بود که حسین بن علی وارد سرزمین کربلا شد. فرمود: نام این زمین چیست؟
عرضه داشتند که نام این زمین کربلاست.
فرمود: خداوندا به تو پناه می برم از کرب و بلا. و پس از آن گفت: فرود آیید و منزل کنید که این جا، خوابگاه شتران ما، بار انداز ما و خون ریزگاه ماست.
سپس همه فرزندان و برادران و خاندان خود را گرد آورد. لحظه ای چشم در صورت آن ها دوخت و فرمود: مردم بنده دنیایند و دین بازیچه ای است بر زبانشان. تا آن هنگام که روزی شان آماده شود با دین سروکار دارند؛ اما چون سختی فرا رسد، دینداران بسیار اندک می شوند.
حر بن یزید ریاحی که با سربازانش در مقابل خیمه های اباعبدالله اطراق کرده بود، طی نامه ای گزارش ماجرا را به عبیدالله بن زیاد نوشت.
نامه ابن زیاد
چندی نگذشته بود که نامه ای از طرف ابن زیاد به امام حسین(ع) رسید. مضمون نامه چنین بود: از ورودت به سرزمین کربلا آگاه شدم. امیرالمومنین یزید بن معاویه به من دستور داده که سر بر بالین نگذارم. گفته است سیراب نگردم ؛مگر آن که تو را به قتل برسانم یا آن که به فرمان من و یزید در آیی.
امام که نامه را خواندند، به غضب آمدند. آن را بر زمین پرت کرد.
ه و فرمودند: ملتی که خرسندی مخلوق را بر خشم خالق ترجیح دهد، هرگز روی رستگاری نمی بیند!. پیک ابن زیاد به امام حسین (ع) گفت: جوابتان به این نامه چیست؟
امام فرمودند: من برای این نامه جوابی ندارم. پیک به کوفه بازگشت و جواب اباعبدالله را باز گفت. ابن زیاد خشمگین شد و سپاهیان انبوهی گرد آورد.
آن گاه مردم را به مسجد فراخواند و در خطبه خود معاویه و یزید را ستود. وی به مردم گفت که برای جنگ با حسین بن علی آماده خروج شوند. همان شب پیشنهاد فرماندهی سپاه اموی را در کربلا به ابن سعد داد.
دانلود کتاب قیام امام حسین (ع) اثر دکتر جعفر شهیدی