اسم گربه ها را جلوی کیوان نیاورید که اصلا چشم ندارد آنها را ببیند! چرا؟ برای اینکه مرغ عشق های عزیزش را کشته اند. حالا کیوان هرجا گربه ای ببیند، به تلافی مرغ عشق هایش، حال آنها را حسابی جا می آورد.
آن روز هم کیوان می خواست حق همه گربه های عالم را کف دست آن گربه بگذارد که پا به فرار گذاشت. اما کیوان به این راحتی بی خیالش نمی شد. دنبالش دوید و دوید تا بالاخره سر از مخروبه ای در آورد که نمی دانست کجاست. آنجا صداهایی عجیب می آمد. هیهوهاما… و بعد سر و کله چند گربه دیگر پیدا شد. گربه ها بیشتر و بیشتر شدند، احاطه اش کردند، باد افتاد در فضای مخروبه، صداهایی وهمناک در فضا پیچید. کیوان پا به فرار گذاشت.
اما گربه ها دست از سر کیوان بر نداشتند. یعنی کیوان هم خیال نداشت دست از سرشان بردارد. با خودش فکر می کرد که «خیال کرده اند توانسته اند مرا بترسانند. حالشان را جا می آورم.» و بازهم دنبال گربه ها افتاد. اینطور که پیدا بود گربه ها تصمیم گرفته بودند از کیوان به خاطر همه گربه آزاری هایش انتقام بگیرند
همه این نقشه ها هم زیر سر «قیری»، رئیس گربه ها بود. همان که چوبش را تکان می داد و حکم تازه ای برای کیوان صادر می کرد! اولین حرکت آنها کاملا حرفه ای بود. آنها کاری کردند که کیوان زبانشان را بفهمد و به او گفتند برایش یک دم می گذارند و شاید حتی او را تبدیل به گربه کنند
به دنبال راز اجداد گربهها
داستان «چشم های سبز هی هو ها ما» با سبک رئال (واقعی) شروع می شود اما در ادامه، سبک فانتزی و واقعی در هم آمیخته می شوند. در این دنیای نیمه فانتزی و نیمه واقعی با کیوان و خواهرش، ویدا، از کانال بزرگ می گذرید، زمین زیر پایتان خالی می شود، دنبال «راز اجداد» گربه ها می گردید و کلمه ای عجیب را رمزگشایی می کنید
کتاب چشمهای سبز هیهوهاما با داستان جالبش فصل به فصل شما را دنبال خودش می کشاند تا ببینید سرانجام ماجرای کیوان چه می شود. آیا اوضاع رو به راه می شود یا گربه ها انتقامشان را می گیرند؟ جواب سؤال هایتان در کتاب «چشمهای سبز هیهوهاما» است. همان کتابی که ریحانه جعفری نوشته و شهرستان ادب در 152 صفحه منتشر کرده است
خوب است بدانید ریحانه جعفری نویسنده و مترجم حوزه کودک و نوجوان است و تا امروز بیشتر از 50 اثر از او منتشر شده است.
اختصاصی نشریهی اینترنتی نوجوانها – یاسمن رضائیان