کتاب گنجشک استخوانی نوشته زانا فریلون است و به موضوع مهاجرت اجباری اقلیتی به استرالیا برای زندگی بهتر می پردازد. باهم درباره این کتاب میخوانیم
نمیدانم چه جادویی در شبها وجود دارد که میتواند هزار فکر عجیب و غریب را در ذهن آدم فرو بریزد. این جادو برای من، در شبهای تابستان قویتر میشود، چون دیگر نگران صبح زود بیدارشدن و مدرسهرفتن نیستم و میتوانم با خیال راحت تا دیروقت بیدار بمانم و هرچه بیشتر بیدار میمانم فکرهای بیشتری در ذهنم شکل میگیرند.
البته میدانستم خیال عجیب آن شب از کجا به ذهنم وارد شده بود: از یک کتاب. من آن شب کتاب گنجشک استخوانی را تمام کرده بودم اما ماجرای داستان در ذهنم ادامه داشت. از خودم پرسیدم: «همین حالا که من زیر سقف خانهمان دراز کشیدهام و به ماجرای یک کتاب فکر میکنم، چند نفر در چند جای دنیا زیر سقف چادرهای اردوگاه، بیدار ماندهاند؟ راستی آنها به چه چیزهایی فکر میکنند؟»
گنجشک استخوانی روایتی از زندگی پناهندگانی است که در اردوگاهی در استرالیا زندگی میکنند. آنها نژاد روهینگیایی دارند و به خاطر اقلیتبودن، از کشورشان اخراج شدهاند. بعد به جستوجوی زندگی تازه و آیندهای شاید روشن، به استرالیا آمدهاند اما با رسیدن به کشور مقصد، روی خوش زندگی نمایان نشد. حالا آنها سالهاست که در اردوگاه اسیر شدهاند و شاید هیچ آیندهای هم در انتظارشان نباشد.
هرچند راوی، «صبحی»ِ هشت-نه ساله است اما میتوان گفت قهرمان داستان الی، پسر نوجوان طغیانگری است که نمیخواهد به زندگی وحشتناک اردوگاه تن بدهد و برای همین، هربار ماجرایی تازه برپا میکند.
کتاب گنجشک استخوانی ؛ روایتی همراه با امید
نویسنده گفته است اولینبار داستان را از نگاه «کویینی»، خواهر نوجوان صبحی روایت کرد اما بعد احساس کرد کویینی دنیای خارج از اردوگاه را میشناسد، گاهی امیدش را برای رفتن به دنیای خارج از اردوگاه از دست میدهد و در کل روحیه شاد صبحی را ندارد. صبحی از ابتدا در اردوگاه به دنیا آمده است و هیچ تصوری از دنیای خارج از اردوگاه ندارد. برای همین خیلی راحت با زندگی در اردوگاه کنار آمده است و کوچکترین دلخوشیها، مانند شنیدن یک داستان تازه یا خیالبافی در مورد دریای شب میتواند امید به زندگی را به او برگرداند.
کتاب گنجشک استخوانی ؛ تخیل بر پایهی واقعیت
گنجشک استخوانی یک داستان تخیلی است با این حال، براساس حقایق نوشته شده. با اینکه شخصیتها و مکانهای داستان تخیلیاند اما قوانینی که آدمهایی مثل صبحی و خانوادهاش را در چنین شرایطی تحت محاصره نگه داشتهاند واقعیاند.
شاید با خودتان بگویید چه کتاب تلخی! و دلتان نخواهد چنین کتابی را بخوانید اما مطمئن باشید این کتاب مانند خود زندگی است؛ سختیها و شیرینیها را با هم دارد و صبحی با نگاه امیدوارانهای که به آینده دارد، میتواند خواندن گنجشک استخوانی را برایتان لذتبخش کند. البته نقش پررنگ «جیمی»، دوست کوچک صبحی را هم نباید نادیده گرفت. او در دنیای خارج از اردوگاه زندگی میکند و خیلی اتفاقی راهی مخفی برای ورود به اردوگاه پیدا میکند. او و صبحی با هم دوست میشوند و اتفاقات شیرینی را در داستان رقم میزنند.
این کتاب نامزد جایزه ادبی مدال کارنگی سال 2017 بوده است و مجله گاردین در مورد آن گفته است: خارقالعاده است! کتابی مهم و غمانگیز با شوخیهایی غیرمنتظره و گاه و بیگاه. همه، چه نوجوان و چه بزرگسال باید این داستان را بخوانند.
کتاب گنجشک استخوانی را زانا فریلون نوشته، بهناز پیری ترجمه کرده و نشر پیدایش در 298 صفحه و با قیمت 22000 تومان منتشر کرده است.
یاسمن رضائیان