در کتاب «موهای تو خانهی ماهیهاست» زمان به عقب برمیگردد. به 15 خرداد سال 1342 میرسیم. آن سال که یک واقعهی تاریخی مهم اتفاق افتاد.
همهی ما دربارهی سخنرانی امام خمینی (ره) در 14 خرداد و ماجرای دستگیری ایشان در کتابهای درسیمان مطالبی خواندهایم. میدانیم که مردم بسیاری از شهرها در پی این عمل حکومت شاه و در 15 خرداد اعتراضات گستردهای شکل دادند. مردم مسلمان ورامین نیز برای نشاندادن اعتراض خود کفنپوشان به سمت تهران حرکت کردند تا بگویند هیچ ترسی از کشته شدن ندارند و آمادهی شهادت هستند.
نوجوانهایی که از خجالت هم در میآیند!
این واقعه هم مانند وقایع دیگر در کتابهای تاریخ ما آمده است. اما هیچوقت داستانی خواندهایم که بتوانیم آن حال و هوا را حس کنیم؟ راستی مردم چه حالی داشتند؟ آنها هم مثل ما زندگی عادی داشتند. نوجوانهایشان به مدرسه میرفتند و اتفاقا پسرهای دبیرستانی آن سالها هم مثل پسرهای نوجوان نسل ما گاهی برای هم شاخ و شانه میکشیدند و میخواستند از خجالت هم در بیایند!
بنابراین قرار نیست با آدمهایی عجیب و متفاوت رو به رو بشویم. داستان هم از مکانی خاص شروع نمیشود. پسرها دارند در نیزار بازی میکنند. شخصیت اول نوجوان داستان ما، که در سراسر داستان اسمش گفته نمیشود، هم میان آنهاست. او می خواهد از خجالت حسنِ اوسرحیم در بیاید. خیلی وقت است که توی این فکر است.
همهی پسرها آمده بودند نی بِبُرند و برای مراسم عاشورا ببرند. برای تعزیهها و نمایشها. کمی نشستند که استراحت کنند. بعد شروع کردند به بازی کردن. پسر نوجوان ما چشم گذاشت و بقیه قایم شدند…
داستان دختری از غاضریه
کتاب «موهای تو خانهی ماهیهاست» با چنین فضای جذابی شروع میشود؛ فضای نیزاری که بچهها دارند در آن بازی میکنند. بعد، اتفاقها از راه میرسند. سر و کلهی دختری پیدا میشود که میگوید از غاضریه آمده است. حرفهای عجیبی میزند. از عاشورا و روز واقعه چیزهایی میگوید که پسر تا به حال نشنیده.
پسر از خودش میپرسد «یعنی توی مراسم تعزیه بوده و این چیزها را دیده؟ پس چرا من ندیدم؟ یا شاید در روز واقعه همانجا بوده؟» نه، آنها که از عاشورای سال واقعه بسیار فاصله داشتند، پس چطور دختری میگوید کنار فرات بوده؟ خودش که میگفت از غاضریه آمده. اصلا غاضریه کجاست؟
یک داستان با توصیفهای دقیق و کمنظیر
شاید وقایع تاریخی برای اینکه دستمایهی یک داستان شوند کسلکننده باشند اما در کتاب موهای تو خانهی ماهیهاست خبری از یکنواختی نیست. داستان جذاب است و درهم آمیختگی ماجرای دعوای شخصیت اول داستان و حسنِ اوسرحیم با واقعهی کفنپوشان ورامین آن را بینهایت خواندنی کرده است.
از نقاط قوت این کتاب توصیفهای دقیق و کمنظیر آن است. نویسنده همهی مکانها و فضاها را چنان توصیف کرده که خودتان را در نیزار، در مراسم تعزیهی عاشورا، در باغهای ورامین و در پای ساختمان ژاندارمری میبینید.
بنابراین اگر میخواهید در مورد ماجرای کفنپوشان ورامین در اعتراض به دستگیری امام خمینی (ره) بیشتر بدانید یک داستان خوب میتواند این اطلاعات را به شما بدهد. و این داستان خوب کتاب «موهای تو خانهی ماهیهاست» میتواند باشد. کتابی که محمدرضا شرفی خبوشان نوشته و انتشارات شهرستان ادب در 104 صفحه منتشر کرده است.
اختصاصی نشریهی اینترنتی نوجوانها – یاسمن رضائیان
2 پاسخ
سلام به تمامی نوجوانها، مدیر محترم وبسایت نوجوانها من میخواهم نویسنده بشوم! (اگر امکان نویسنده شدن هست در ایمیل من پاسخ را بفرمایید) ممنون.
سلام دوست عزیز برای نویسندگی نیاز به آموزش دیدن و مطالعه زیاد است این روزها در فضای مجازی و سایت های مختلف کلاسهای نویسندگی زیادی پیدا می شود که می توانی با شرکت دراین کلاسها و تمرین کردن نویسنده خوبی بشوی