پرسش
سلام. ببخشید من چند تا مشکل اساسی دارم که مطمئنم با این رویه که داره پیش میره قطعا در آینده به مشکل خواهم خورد. پسری هستم ۱۸ ساله و این هایند مشکل ها:
اولا که من به سختی میتونم با بقیه (به غیر از هم سن و سال های خودم) ارتباط برقرار کنم. با خودم میگم نکنه بگن «آخه این مسئله به تو چه ربطی داره؟»، «تو مسائلی که بهش مربوط نمیشه خودشو داخل میکنه» «تو چی میگی خودتو داخل میکنی به موضوع»
واسه همین هم همیشه توی جمع که هستم منزوی و تنهام و توی خودم هستم. میدونید همش به فکرِ فکرِ دیگران در مورد خودم هستم. این از مشکل اول.
مشکل بعدی: حالا بر فرض که تونستم رابطه هم برقرار کنم، همه اش به فکر اینم که مزاحم طرف نباشم، زیاد صحبت نکنم که مثلا اگه کاری داره وقتشو بگیرم و … . مثلا طرف نگه: «عجب سیریشیه ها»، یا مثلا اگه قراره جایی بره و من باهاش برم نگه «این آویزون ما شد» و….
به خاطر همین وقتی به زندگی آینده ام و خانواده ای که قراره تشکیل بدم فکر میکنم، همش میگم نکنه کاری کنم که خانومم این حرفا رو بهم بزنه و… مثلا اگه خیلی تحویلش بگیرم، اظهار علاقه و محبت کنم، یا مسائل دیگه، نگه عجب گیری افتادیم. این ولمون نمیکنه یه دقیقه به حال خودمون باشیم (البته میدونم سنم قد نمیده که بخوام به این مسائل فکر کنم، اما فکره دیگه! میره هر جایی که بخواد)
واقعا مشکل سختیه. هر کاری میکنم نمیتونم از دستش خلاص بشم. خواهش میکنم کمکم کنید.
مشکل بعدی: وقتی توی یه جمعی هستم همه اش به فکر اینم که بقیه الان دارن چه فکری راجع بهم میکنن؟ نکنه کاری کنم که بهم بخندن، یا نکنه کاری کنم که باعث ناراحتیشون بشم، یا در مواردی که توی اون جمع دخترخانومی باشه هم سن و سال خودم، میگم نباید نگاه کنم بهش تا نکنه بگن چشم چرونه و به دخترمون نظر داره و …. همش کاری میکنم تا کسی از کارم عصبانی و ناراحت نشه و به عبارتی همش کارهایی میکنم که مطابق میل دیگرانه نه خودم.
این ۳ تا اساسی ترین مشکلات زندگی من هستن. دکتر اگه بتونید کمکم کنید واقعا لطف بزرگی کردید و منو نجات دادید. خواهشا راهنمایی و کمکم کنید. باتشکر
(البته توضیحات بیشتری هم باید میدادم وسطش تا بفهمید توی فکر و ذهن من چه خبره، اما نه من حوصله اش رو دارم که بنویسم و نه شما که بخونید!)
پاسخ خانم دکتر سلیقه دار، مشاور و روانشناس سایت
دوست خوبم
هر سه مشکلی که توضیح دادی در واقع به هم مربوط هستند و به نوعی از یک حالت سرچشمه میگیرند. بیشترین منبع آن ها به اعتماد به نفس مربوط است. وقتی احساس میکنی برای ایجاد رابطه با دیگران بیشتر از هر چیزی به احساس و نوع فکر آنها اهمیت میدهی باید بدانی که در چنین حالتی احساس و نوع تفکر تو دارد تحت تاثیر آنها اداره میشود و این فقط به واسطه نوع فکر خودت است که اتفاق می افتد.
هنگامی که فرد از اعتماد به نفس لازم برخوردار است، به اینکه دیگران ممکن است چه فکر کنند و چه نظری بدهند فکر (آنقدرکه تو فکر میکنی) نمیکند و پیش از اینکه این جور فکرها ذهنش را اشغال کند و مانع حرف زدنش بشود او حرفش را گفته است.
برای اینکه بتوانی با این مساله مقابله کنی اولا لازم است اعتماد به نفس را در خودت تقویت کنی. تقویت اعتماد به نفس موجب میشود تا بتوانی به چیزی که قصد گفتنش را داری و یا کاری که میخواهی انجام دهی اعتماد داشته باشی و این قدر دچار تردید نشوی.
از جمله پیشنهادات در این رابطه این است که جدولی برای خودت تنظیم کنی، میتوانی این را در گوشی تلفن همراهت و یا در دفترچه یادداشت انجام دهی. حالا به مدت دست کم یک هفته تلاش کن تا به محض اینکه حرفی به ذهنت میرسد (با رعایت اینکه این حرف دور از ادب نیست و یا به عبارت دیگر کلمات زشت در آن به کارنرفته و حالت تمسخر دیگران را ندارد) در کمترین زمان به زبان آوری. این کار را از محیط خانه شروع کن. تصور کن مادر و پدر مشغول تماشای تلویزیون و برنامه اخبار هستند. تو در بین خبرها نکته ای به ذهنت میرسد. باید تلاش کنی تا قبل از اینکه شماره سه را بگویی (یعنی در مدت سه ثانیه) آن نظر را در جمع بیان کرده باشی. حالا هر بار که میتوانی موفق شوی تا نظری را در جمع بگویی در جدولی که داری علامت بزن. یادت باشد تعداد علامتها به تفکیک روز باشند. در پایان هفته به علامتها توجه کن. هر تعدادی که هستند خودت را تشویق کن و به همین روال اهمیت بده.
بعد از جمع خانواده، افراد غریبه ای که مدت محدودی با آنها هستیم گزینه مناسبی برای تمرین هستند. برای مثال در پارک هستی و پیرمردی میگوید هوا خوب است. حتما بلافاصله نظر خودت را درباره هوا به او بگو. این شرایط به دلیل اینکه به سرعت امکان تغییر دارند به تو شجاعت بیشتری برای بیان نظرت میدهند بدون اینکه بخواهی به آنچه او درباره تو فکر میکند بیشندیشی. البته مراقب باش که این قبیل گفتگوها با افراد غریبه به دوستی منجر نشود زیرا احتمال اینکه افراد گذری در کوچه و خیابان به دنبال مقاصد نامناسبی باشند کم نیست و تو از آنها هیچ شناختی نداری.
باور داشته باش که تمرین هایی از این دست بسیار در تغییر رفتار تو تاثیر دارد و به زودی متوجه میشوی که دیگر مانند گذشته تنها نظر دیگران نیست که برایت اهمیت دارد، خودت هم برای خودت اهمیت داری و به همین دلیل به راحتی نظرات را با دیگران در جمع مطرح میکنی. در پایان نباید فراموش کنیم که هر انسانی (چه کسی که دارای اعتماد به نفس بالایی است و چه فردی که چینن شرایطی ندارد) نمیتواند مطمئن باشد که همه اطرافیانش با نظر او موافق هستند و هر نظری میتواند موافق و مخالفان خود را داشته باشد. به همین دلیل مهم این است که مطابق منطق و به صورت درست صحبت کنیم و نه در جهت تامین کردن نظر دیگران.
موفق باشی
یک پاسخ
سلام منم تقریبا مشکلات بالا رو دارم اما خیلی کمتر…البته به نظر خودم مشکل نیس ولی به نظر مامانم چرا…