آموزش مهارتهای زندگی به فرزندان یکی از مهمترین وظایف والدین است که میتواند تأثیر عمیقی بر آینده آنها بگذارد. این مهارتها شامل توانایی حل مسئله، مدیریت احساسات، ارتباط مؤثر، تصمیمگیری صحیح و مسئولیتپذیری است. با ایجاد فضایی صمیمی و حمایتگرانه، والدین میتوانند به فرزندان خود کمک کنند تا اعتمادبهنفس بیشتری پیدا کنند و در مواجهه با چالشهای زندگی عملکرد بهتری داشته باشند. آموزش این مهارتها نه تنها به رشد شخصیتی کودکان کمک میکند، بلکه آنها را برای ورود به جامعه و داشتن روابط سالم و موفق آماده میسازد.
مهارت در برنامه ریزی و مدیریت زمان
یکی از مهارت های لازم در زندگی برای رسیدن به سعادت و کامیابی، مهارت در برنامه ریزی یا به بیان دیگر «مدیریت زمان» است. مدیریت زمان به معنای تسلط بر اوقات خود است. و این تسلط حاصل نمی شود مگر در سایه برنامه ریزی دقیق و منطقی.
از این رو یکی از وظایف اساسی و مهم والدین در قبال فرزندان خود، واقف نمودن آنها به اهمیت و ضرورت وجود برنامه در زندگی و مساعدت به آنها برای ایجاد مهارت در برنامه ریزی و مدیریت زمان است.در مبانی دینی ما، تأکید زیاد بر استفاده از فرصت های خیر و دریافتن این فرصت ها شده است که همان مدیریت زمان است. ما باید به فرزندان خود بیاموزیم که فرصت هایی در زندگی وجود دارد، که هر کدام از این فرصت ها شاه راههای رسیدن به آینده ای روشن و نویدبخش است و اگر این فرصت ها از دست برود، دیگر قابل برگشت و جبران نخواهد بود.
و از دست دادن این فرصت های طلایی یعنی قرار گرفتن در جاده اندوه و غم. باید به آنان این آموزه سراسر حکمت حضرت را یادآور نمود که فرمودند: «فرصت ها همچون ابر می گذرند، فرصت های خیر را دریابید.
چنانکه می فرمایند: «اضاعهُ الفرصه غصه؛ از دست دادن فرصت ها اندوه و غم به دنبال دارد»
یکی از فرصت های طلایی و غیر قابل برگشت، فرصت نوجوانی و نیروهای خاص و ویژه این دوره است که سعادت و شقاوت فرد هم در این دوره بستگی دارد به اینکه چگونه از این فرصت خیر بهره جوید. و بدیهی است که از دست دادن این فرصت و استفاده نکردن از آن در آینده غم و اندوه و حسرت را در پی خواهد داشت.
ما باید فرزندان را به این مسئله و اهمیت آن، آشنا نماییم. و آنها را با اصل اساسی مدیریت زمان که همان صرف وقت در انجام کارهایی است که ارزشمند است و یا فرد را در تحقق اهداف یاری می کند، آشنا سازیم. چرا که متأسفانه نوجوانان ما به جهت عدم توجه به این اصل اساسی در مدیریت زمان بخش قابل توجهی از اوقات خود را صرف اموری می کنند که نه ارزشمند است و نه برای تبلور اهداف مفید و ثمربخش است.
حضرت علی(ع) چه زیبا به این مسئله اساسی توجه نموده و می فرمایند: «همانا عمر تو کابین خوشبختی توست به شرط اینکه آن را در راه اطاعت پروردگارت بگذرانی.»روانشناسان معتقدند که تحقق این امر در گرو مدیریت زمان و برنامه ریزی صحیح است.
مدیریت زمان
یکی دیگر از اصول اساسی مدیریت زمان، تقسیم اجزاء زمان و استفاده بهینه از تمامی اجزاء است. به بیان دیگر تقسیم اوقات زمان، یک گام اساسی و مهم در مدیریت زمان است. به همین جهت مکرر در آموزه های دینی، ما رهنمودهایی اساسی و اصولی برای چگونگی تقسیم زمان داده شده است.
از جمله آنها حدیثی از پیامبر اکرم(ص) است که می فرمایند: ساعات خود را به چهار قسمت تقسیم کنید: ساعاتی را برای مناجات با خداوند متعال، و ساعاتی را برای کسب روزی حلال و ساعاتی را هم برای بهره مندی از امور حلال و ساعاتی را هم برای محاسبه نفس و تفکر در مورد خود و برنامه های زندگی و بازنگری نسبت به گذشته و تعیین خط مشی آینده اختصاص دهید.
به همین مضمون با کمی تغییر، روایات دیگری در زمینه تقسیم اوقات وارد شده است. به همین جهت بر عهده والدین است که از اهمیت زمان و ضرورت استفاده از فرصت ها و تقسیم بهینه وقت برای استفاده از تمامی اجزاء زمان را، برای فرزندان خود بیان نمایند.
چرا که در غیر این صورت عمده وقت آنان به بطالت و بیهودگی می گذرد و این مسئله سرمایه اصلی زندگی که وقت و عمر است را هدر می دهد، و جز خسران و اندوه و غصه چیزی را به بار نمی آورد، علاوه بر آن بیکاری و بیهودگی و عدم استفاده بهینه از اوقات، نوجوان را به بزهکاری و زشت کاری می کشاند و از همه مهم تر آنکه غضب و خشم الهی را در پی دارد.
ما باید به آنان گوشزد نماییم آن جریان معروفی را که پیامبر اکرم(ص) وقتی نوجوانی را دیدند که بیکار نشسته و دارد با چوب دستی خود روی زمین خط می کشد به او فرمودند که خداوند در این حال به تو با غضب نگاه می کند چرا که در زمان بیکاری و بیهوده گرایی هاست که شیطان به دنبال انسان می آید و او را به تباهی و فساد می کشاند.
بسیاری از مسائل و معضلات پیچیده اخلاقی نسل نوجوان و جوان ما به این مسئله مهم برمی گردد. که اگر از ابتدا والدین مخصوصا مادر به این مسئله توجه نمایند و در این رابطه با فرزند خود صحبت نمایند و به او کمک کنند و از ابتدا مهارت در برنامه ریزی را به او بیاموزند، ریشه بسیاری از مسائل اخلاقی، اختلال های روانی و افسردگی و غم و غصه ناشی از دست دادن اصل سرمایه که همان عمر است و در قبال آن به دست نیاوردن چیزی ارزشمند و قابل توجه، خشکانده می شود.
راه و مسیر رشد و پویایی و تحول برای آنان با بهره گیری خوب و اصولی از سرمایه عمر و استفاده از نیروهای ارزشمند دوره نوجوانی، هموار می گردد و او در مسیر سعادت و خوشبختی واقع می شود.
مهارت در تصمیم گیری
یکی از مسائل مهم در زندگی هر فرد تصمیم گیری های اوست. تصمیم گیری های صحیح و درست فرد سرنوشت و مسیر آینده زندگی او را تعیین می کند که به تبع آن خانواده، اطرافیان و جامعه نیز متأثر از این تصمیم گیری می گردد. از این رو بین خوشبختی و بدبختی با تصمیم گیری و انتخاب ارتباط مستقیم وجود دارد.
تصمیم گیری صحیح نقش بسیار مؤثری در آینده افراد دارد، بدین جهت یکی از مهارت های لازم زندگی فرزندان، مهارت در تصمیم گیری است و از آنجا که تصمیم گیری صحیح مبتنی بر طی مراحلی است که هر یک به تنهایی نقش بسیار مؤثری در زندگی افراد دارند و بدون توجه به این مراحل نمی توان تصمیم عاقلانه گرفت، از این رو باید فرزندانمان را با مراحل تصمیم گیری آشنا نماییم و به آنان بگوییم که اگر قرار است تصمیمی عاقلانه که موجب پشیمانی و حسرت نشود بگیرید باید به این مراحل اساسی تصمیم گیری توجه داشته باشید.
آنان باید بدانند قبل از هر گونه تصمیم گیری در امور و انتخاب، اولین گام، مطالعه است. مطالعه نه به معنای مصطلح آن، مطالعه یعنی توجه به تمام زوایای یک پدیده، توجه به آثار و جنبه های گوناگون مسئله برای رسیدن به راه حل صحیح و اصولی.
بعد از مطالعه دقیق به تفکر و تجزیه و تحلیل مسئله بپردازیم، که قطعا بعد از تفکر پرسش های اساسی در ذهن ما در رابطه با مسئله ایجاد می شود و بعد از پیدا کردن پاسخ پرسش های مطرح شده به مشورت پیرامون مسئله با افراد صاحب نظر، و نهایتا تصمیم گیری و انتخاب بهترین راه حل بر پدر و مادر است
آنها از همان ابتدا در تصمیم گیری های کوچک و انتخاب به ظاهر معمولی، فرزند را وادار به طی مراحل تصمیم گیری نمایند و از او بخواهند قبل از اینکه اطرافیان بخواهند به او بگویند که چه تصمیمی بگیرد خودش به مطالعه و تفکر و پرسش گری و نهایتا با مشورت، یکی از بهترین راه حل ها را انتخاب نماید.
اگر از همان اوان کودکی به او یاد دهیم که خود تصمیم بگیرد ولی تصمیمی از روی تفکر و تأمل و مشورت، در بزرگی هم مهارت تصمیم گیری را پیدا خواهد نمود و هنگام مقابله با مشکلات و معضلات زندگی، مستأصل نمی شود و خود می تواند با طی مراحل مختلف بهترین انتخاب و تصمیم را داشته باشد و این بزرگ ترین خدمتی است که ما می توانیم به فرزندان خود نماییم.
به هر حال باید آنان بدانند که تصمیم گیری آن گونه که تصور می شود، یک حرکت ساده و غیر فنی نیست، بلکه دارای فن خاص است. روانشناسان تصمیم گیری را مهارتی می دانند که با تمرین و تکرار پرورش می یابد. و ما باید به فرزندانمان کمک کنیم تا با تمرین و تکرار در تصمیم گیری های خُرد بتوانند در تصمیم گیری های کلان زندگی آینده توفیق یابند.
مهارت در باور دیگران و احترام به آن ها
یکی دیگر از مهارت های لازم در زندگی، مهارت باور دیگران و احترام به آنهاست. فرزندان ما باید یاد بگیرند که دیگران در زندگی ما مؤثر هستند و با ایجاد ارتباط صمیمانه و احترام آمیز با آن هاست که می توان به سوی سعادت و نیک بختی قدم برداشت.
«آنتونی رابینز» در کتاب معروف «به سوی کامیابی» به این مهم اشاره دارد و می گوید: بزرگ ترین سرمایه انسانی برای خوشبختی ما، دیگران هستند. کسانی که به موفقیت های درخشان دست یافته اند، تقریبا بدون استثنا دارای حس قوی احترام و تحسین نسبت به دیگران هستند.
از آن جا که انسان موجودی است اجتماعی، لذا برای هر گونه دستیابی به مراتب عالی اخلاقی، علمی و اجتماعی ناگزیر از برقراری رابطه صحیح انسانی با دیگران است.
روانشناسان بر این باور هستند افراد بهنجار قادر هستند که روابط نزدیک و رضایت بخشی با دیگران برقرار نمایند و بر عکس افرادی که اختلال روانی دارند این ها غالبا از حس احترام به دیگران برخوردار نمی باشند.بنابراین توانایی در ارتباط با دیگران که در سایه باور انسان های دیگر و احترام به آن ها ایجاد می شود، از ویژگی های انسان های سالم و بهنجار است.
از این رو ما باید در تربیت شخصیت اجتماعی فرزندانمان به این مسئله توجه کنیم. چرا که این در زندگی و سعادت و یا شقاوت وی در آینده از نقش مهمی برخوردار است.
فرزندان ما باید یاد بگیرند که همیشه نمی توانند بر اساس میل خود و یا بی میلی با دیگران رابطه برقرار کنند و کسانی را بپذیرند یا کسانی را طرد نمایند که در این صورت در زندگی دچار اختلال در روابط خواهند شد و این مسئله تأثیر بسزایی در آینده آنان خواهد داشت.
ما باید به آن ها بیاموزیم که افرادی در جامعه از جایگاه رفیعی برخوردارند که دیگران را باور داشته باشند و به آنان احترام بگذارند و بالعکس انسان های خودمحور، و انسان هایی که بر اساس هوس بازی و همان طور که اشاره شد صرفا بدون ضابطه و فقط بر اساس میل یا بی میلی خود با دیگران رابطه برقرار می کنند، و آنان را می پذیرند و یا از خود طرد می کنند، افرادی خمود و طردشده و به دور از هر گونه روابط سالم اجتماعی و نهایتا پالندگی و رشد و تحول خواهند بود.
و باید توجه داشت که باور دیگران و احترام به آنها، یک فن است و باید برای پیدا کردن این فن و مهارت مهم تمرین و ممارست نمود. و مثل بقیه فنون و مهارت های دیگر زندگی، اساس آن در دوره کودکی ریخته می شود. اگر مادران به بچه ها از همان کودکی احترام به دیگران و باور به دیگران را بیاموزند و به بچه ها یاد دهند که باید در زندگی به دیگران هم توجه نمود،
حتی از آن زمانی که فرزندشان را به پارک می برند و مواجه با میل شدید او برای بازی با وسائل پارک می شوند از همان زمان به او بیاموزند که دیگرانی هم وجود دارند که حق استفاده از این وسائل را دارند و باید به آنان هم احترام گذاشت.
از همان جا این مهارت را به کودک خود آموخته ایم ولی اگر حتی در هنگام مواجه با اعتراض دیگران بگوییم بچه است و دوست دارد که از این وسائل استفاده کند …
از همان جا به او یاد دادیم که فقط بر اساس میل خود عمل نماید و به دیگران و خواسته های آنان بی توجه باشد. و از همین جاست که این برخورد ما عامل بسیار مهم برای پرورش و رشد خودخواهی و خودمحوری در فرزندانمان می شود و این کودک در آینده حتما خودخواه و خودمحور خواهد بود و بی توجه نسبت به دیگران و خواسته های آنان.
و قطعا چنین فردی در جامعه خود از جایگاهی برخوردار نخواهد بود و از اینکه بتواند ارتباط سالم با دیگران برقرار نماید احساس عجز می نماید. همین احساس عجز و ناتوانی، او را به خمودگی و افسردگی می کشاند و نهایتا امکان هر گونه ابداع و خلاقیت و رشد و پویایی را از او می ستاند و اعتماد به نفس را در او می میراند و جرئت و شهامت را از او می ستاند. از این رو با توجه به اهمیت مسئله، یکی از وظایف اساسی پدران و مادران، ایجاد این مهارت یعنی باور دیگران و احترام به آنها از کودکی در کودکان می باشد.
همان طور که خردمندترین پدر عالم، در منشور تربیتی خود در نامه 31 به فرزند دلبندش امام حسن(ع) می فرماید: «فرزندم، نفس خودت را در رفتار با دیگران میزان قرار بده، آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند و آنچه را برای خود نمی پسندی، برای دیگران هم نپسند.»و این مفهوم بلند، یعنی قبول دیگران و احترام به آنهاست که حضرت به فرزندشان گوشزد می نمایند.
مهارت در مثبت نگری
از آن جا که نوع نگرش افراد به زندگی و آن چه پیرامون آن هاست درکیفیت رفتار آنان تأثیر فراوانی دارد، از این رو یکی از رسالت های تربیتی والدین ایجاد نگرش مثبت در فرزندان می باشد. چرا که نگرش مثبت در زندگی فرزندان ما بسیار تأثیرگذار است.
مثبت نگری، یکی از عوامل زمینه ساز برای برخورداری از آرامش روحی و روانی است و نشاط و شادابی در زندگی بستگی به نوع نگرش ما نسبت به خود و دنیای اطرافمان دارد. هر گونه محبوبیت و یا عدم محبوبیت ما در جامعه بسته به نوع نگرش ماست.
از این رو روانشناسان بر این باور هستند که افراد مثبت اندیش دارای این خصایص و ویژگی ها می باشند:
- ـ ترقی خواهند.
- ـ از آینده ترس و بیم ندارند و با خوش بینی خاص خود نسبت به آینده امیدوار هستند.
- ـ خوش بین هستند و حتی در دشوارترین موقعیت ها دست از فکر و تلاش برنمی دارند.
- ـ آگاه و منطقی هستند و موقعیت های پیش رو را ارزیابی می کنند و هرگز به امید شانس و اقبال زندگی نمی کنند و مطمئن هستند که برای رسیدن به هدف های خود نیاز به مبارزه دارند.
- ـ منظم و مستقل هستند.
- ـ از بودن خویش احساس لذت می کنند.
- ـ با دیگران ارتباط صمیمانه دارند.
- ـ از برداشتن گام های ابتکاری و گرفتن تصمیمات دشوار نمی ترسند.
- ـ پر تحرک، پر تلاش و پر انگیزه هستند.
همان طور که ملاحظه می کنید تمام این خصایص و ویژگی ها که خاص افراد مثبت نگر می باشد، از ابزار ضروری و لازم برای رسیدن به خوشبختی است. و همان طور که بیان شد تنها و تنها با نگرش مثبت و اصلاح نگرش ها و تبدیل منفی نگری به مثبت نگری می توان زمینه ای برای سعادت فراهم آورد.
پس ما باید از ابتدا مثبت نگری را به فرزندانمان آموزش دهیم و آنان را از منفی نگری و نگرش منفی نسبت به زندگی باز داریم. باید به آنان بیاموزیم که همیشه تلقی خوب از حوادث و واقعیت ها داشته باشند. آنان باید بدانند که در کنار هر سختی، یک راحتی است. و به بیان دیگر آنان بیاموزند که همیشه نیمه پر لیوان را ببینند و نه نیمه خالی آن را.
و به قول «آلخونس کار» نویسنده فرانسوی، نباید به گل نظر انداخت و از خارها گلایه کرد. او می گوید:«عده ای همواره غر غر می کنند که گل سرخ خار دارد، ما باید شاد باشیم که خارها گل دارند.»
ما باید به فرزندان بیاموزیم که یاد بگیرند عینک بدبینی را از چشمان خود بردارند تا همه چیز اطراف خود را روشن و زیبا ببینند. به هر حال نوع نگاه فرزندان ما به جهان اطرافشان، نمایانگر شخصیت آن ها است. و نگرش های اولیه آنان نسبت به خود و دنیای اطرافشان روی نحوه زندگی اشان تأثیر می گذارد.پس بیایید به آنان مهارت خوب دیدن و مثبت نگری را بیاموزیم.
توانایی مقابله با مشکلات
از آن جا که زندگی انسان همواره پیچیده در مشکلات و سختی هاست و به تعبیر امام علی(ع) «الدنیا دارٌ بالبلاء محفوفه؛ دنیا سرایی است که به وسیله بلا پوشیده شده است» و «الدنیا دار المحن؛ دنیا محل سختی ها و محنت هاست» پس باید با توجه به این اقتضاء و خصوصیت زندگی مادی و دنیوی، فرزندان خود را برای رویارویی با مشکلات مهیا کرد.
از این رو یکی از مهارت های بسیار جدی و ضروری در زندگی آینده فرزندانمان، توانایی مقابله با مشکلات و حل آن است. والدین نباید فرزندان خود را در حل مسائل، مشکلات به خود وابسته نمایند. بلکه باید به آنان القاء نمایند که آنان خود باید راه حل های مناسب برای حل مشکلات را به دست آورند. از کودکی آرام آرام به آنان بیاموزند که وقتی به مشکلی برخورد می کنند ابتدا باید به تجزیه و تحلیل مسئله بپردازند و آنگاه که راه حل مناسبی یافتند با روحیه قوی و خودباوری و ایمان، در ایجاد آمادگی روانی برای حل مشکل و مسئله خود سعی کنند.
باید مرتب به آنان گوشزد کرد که رو در رویی با مشکلات چنان که می نماید دشوار نیست و نباید از مشکل چشم پوشی نمود که در این صورت مشکل پایدارتر خواهد شد. پس باید به فرزندان بیاموزیم که ابتدا باید مشکل را بپذیرند و آن گاه جنبه های مختلف آن را با دقت شناخته و در برخورد با آن بیندیشند و باید آنان بدانند که غالب مسائل در برخورد نزدیک و مستقیم تحلیل می روند ورنگ می بازند و باید بدانند که سهم عمده رضایت ما از زندگی بستگی به تلاشمان برای حل مشکلات دارد.
پس پذیرش مشکل، اولین راه حل است. حضرت امیر(ع) می فرمایند: «کاری که می ترسید از آن، عمل کنید.» یکی از مشکلات جوانان در جامعه فعلی ترس از رویارویی با مشکلات است. آنان با فرار از مشکلات سعی می کنند به آرامش برسند. چرا که از ابتدا پدر و مادر فرزندان را از وجود مشکلات و رویارویی با آنها به هراس انداخته اند.
باید نوجوانان و جوانان ما همان طور که از شیرینی های زندگی استقبال می کنند و آنها را می پذیرند، مشکلات و سختی ها را نیز به عنوان یک روی دیگر سکه زندگی پذیرا باشند.ولی آنچه که سهم عمده و از رسالت های خانواده است، آموزش راهکارهای مقابله با مشکلات است.
باید پدر و مادر به جای آن که به محض این که فرزندشان با مشکل مواجه می شود خود اقدام به حل مسئله و مشکل آن ها نمایند، به آنان کمک کنند تا خودشان بتوانند ضمن پذیرش مشکل و رویارویی با آن به شناخت و تحلیل قوی در مورد مشکل و علت یابی که در نهایت به رفع علل آن بپردازند و با اندیشیدن در مورد مسائل پیرامون آن مشکل با جریانی که موجب ایجاد مشکل شده است، شناسایی و سپس آن را رفع نماید و نسبت به حل مشکل اقدام نماید. در این صورت است که ما حق فرزندان خود را ادا نموده ایم.
باید به این مهم اذعان داشته باشیم که ادای حقوق فرزندان ما به این نیست که ما نسبت به حل مشکلات آنان اقدام نماییم بلکه اگر به آنان کمک کردیم تا خود توان رویارویی با مشکلات و حل آن را پیدا نمایند، نسبت به انجام رسالت خود موفق بوده ایم.