مجموعه روشنا با هدف آموزش، اطلاع رسانی و پیشگیری از جرایم مبتلا به جامعه ساخته شده است . این قسمت ((مهلت به بدهکار))
کلافه و سردرگم گفت: بابا یه سال شد دیگه این نمیخواد پول من و بده… با لبخند گفتم: جواد این همه حرص نخور! گفت: هی امروز و فردا میکنه آخه؟ اشتباه کردم یه سال پیش دلم براش سوخت پول بیزبون و دادم دستش. میتونستم عصبانیت رو توی چشماش بخونم!
گفتم: داداش من یه چیزی بگم؟ گفت: بگو! گفتم: من کوچیکتر از اونم که بخوام حرفی شبیه نصیحت بزنم اینا هم که میگم شما بذار پای حرفای رفاقتی. شما که میگی به این پول احتیاجی نداری فعلا! طرفم که گفته تا هفتهی بعد کل پولو میده.
گفت: آره. گفتم: من میگم به جای اینکه حرص بخوری و این همه اعصاب خودتو خردکنی بیا یه معامله کن… حالا نگاهش رنگ تعجب گرفته بود…گفتم: خدا که حرف بیراه نمیزنه… بیا با خدا معامله کن… به خدا بگو خدایا این پول من دست بندهی شما به ضمانت خودت امانته! اگه داد که تو بردی! اگرم نداد که پولت و به ضمانت خدا امانت دادی باز تو بردی…
صورتش از هم باز شد… لبخند زد وگفت: گاهی وقتا زبون بندهها کلام خدا رو جاری میکنه… راست میگی من طرف حسابم خداست… خدایا مهلتش میدم تا هر وقت داشت… تو هم مهلتم بده اونجا که به مهلتت نیاز دارم…
ثمره مهلت دادن به بدهکار