میرزا کوچک خان جنگلی در گذر زمان

اختصاصی نشریه اینترنتی نوجوان ها

mirza.nojavanha (1)

یونس استاد سراییدر سال ۱۲۵۷در استاد سرای شهرستان رشت و در خانواده‌ای متوسط به دنیا آمد. او فرزند میرزا بزرگ بود و به همین خاطر بعد ها به میرزا کوچک خان مشهور شد . پدر و مادرش از خاندان رشوند‌های الموت قزوین بودند. او دوران ابتدایی را در مدرسه حاجی حسن واقع در صالح آباد شهر رشت به تحصیل پرداخت و پس از آن در مدرسه جامع صرف و نحو و تحصیلات دینی را گذراند. پس از آن به قزوین رفته و در مدرسهٔ صالحیه درس های حوزوی را ادامه داد و در مدرسه محمودیه تهران ماند. او با آموزش های حوزوی که در طی سال ها کسب کرد می‌توانست به عنوان یک روحانی در جامعه حضور پیدا کند امّا حوادث و انقلاب هایی که در کشور به وجود آمد مسیر فکری او را تغییر داد و به راه دیگری کشیده شد.

mirza.nojavanha (2)

در سال 1286 به گیلان بازگشت و به صف آزادی خواهان پیوست. پس از آن برای مقابله با محمد علی شاه در جریان اولتیماتوم روسیه که منجر به تعطیلی مجلس شد، روانه تهران شد. سرانجام به کمک سرداران بیرم خان، ستارخان، باقرخان، سردار اسعد و دیگر همراهان، موفق به محاصره ی تهران شدند.
در سال 1289 میرزا به قصد سرکوب ترکمن های قاجاری که به حمایت از شاه قیام کرده بودند به همراه چند نفر از دوستانش  به گرگان رفت که در جریان یک درگیری به شدت زخمی شدو امیدی به زندگی او نبود. به همین دلیل برای معالجه از طرف مجاهدین به بادکوبه رفت.
 در سال 1294 میرزا که ممنوع الورود به ایران بود به صورت مخفی وارد ایران شد و هیئت هفت نفره «اتحاد اسلام» را تشکیل داد. این هیئت بعدها به نهضت جنگلی ها معروف شد. جنگلی ها برای رسیدن به هدف از زندگی راحت دست کشیدند و با سلاح کمی که میرزا  تهیه کرده بود به جنگل رفتند.

mirza.nojavanha (3)

در سال ۱۲۹۹ طرفداران شوروی با رهبری و حمایت فرمانده قوای مسلح شوروی و مدیر بخش سیاسی و امنیت نظامی آن در رشت بر ضدّ میرزا کودتا کردند. همه طرفداران میرزا را هر که و هر جا بود دستگیر و بازداشت کردند. تعدادی از جنگلی‌ها مثل دکتر حشمت و یارانش که از یاران باوفای میرزا بودند، فریب وعده های پوچ سردار سپه را خوردند و تسلیم نیرو های آنان شدند که پس از مدتی محاکمه و کشته شدند .

به این ترتیب نیرو های قزاق از فرصت استفاده کردند و با شبیخون های زیاد، نیروهای جنگل را وادار به عقب نشینی کردند. یاوران میرزا یکی بعد از دیگری یا تسلیم و یا کشته شدند. میرزا با تنها یار وفادارش، گائوک آلمانی معروف به هوشنگ، به طرف عظمت خانم فولادلو که همیشه از میرزا حمایت می‌کرد رفت و با این هدف با پای پیاده به طرف کوه‌های خلخال رفتند اما در راه با طوفان و برف بسیار شدیدی مواجه شدند. سرانجام تاب و تحمل سرما را از دست دادند و در کوره راه ها ی کوهستانی از پا در آمدند .

یکی از روستاییان به نام کرم نام کرد (مکری) که از همان راه به  گیلان می رفت، آنان را در میان برف ها پیدا کرد  و میرزا را شناخت. او به سرعت به طرف آبادی برای آوردن کمک رفت. مردم آبادی که همه از پیروان میرزا بودند به سرعت یرای کمک رفتند اما متاسفانه با تن یخ زده میرزا و همراهش روبه رو شدند. محمّدخان سالار شجاع برادر امیر مقتدر طالش که از دشمنان میرزا بود پس از شنیدن خبر مرگ میرزا به آبادی رفت و مانع دفن جسد او شد. سپس به دستور او سر میرزا را جدا کردند و ابتدا نزد برادرش بماسال بردند و سپس فاتحانه آن را به رشت برد و تسلیم فرماندهان نظامی کرد.

mirza.nojavanha (4)

سر میرزا به دستور سردارسپه در گورستان حسن آباد دفن شد اما یکی از یازان میرزا به نام کاس آقا حسام ، سر میرزا را محرمانه از گورکن تحویل گرفت و به رشت زادگاه میراز برده و در سلیمان داراب به خاک سپرد. پس از آن در شهریور ۱۳۲۰ و استعفای رضا شاه آزادی خواهان گیلان قصد داشتند جسد میرزا (تن بی سر) را با تشریفات شایسته از خانقاه طالش به رشت حمل کنند ولی ماموران جلوگیری کردند. در نتیجه به جهت پیشگیری از برخورد با نیرو های حکومتی جسد میرزا را به صورت عادی به رشت بردند و در کنار سرش دفن کردند.

میرزا کوچک خان دارای دو خواهر به نام های کربلایی خانم و سارا خانم و دو برادر به نام های میرزا محمدعلی خان و میرزا رحیم خان بود، که هر دو بعد از میرزا فوت کردند.

 

 

امتیاز به این نوشته
مقاله رو دوست داشتی؟
ارسال نظر
نظرت چیه؟
لینک کوتاه این مطلب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تبلیغات
جدیدترین‌ها
تبلیغات
محبوب‌ترین‌ها
پیشنهاد نوجوان‌ها