من هوشنگ مرادی کرمانی هستم. عمویم معلم روستا بود و همه او را بسیار دوست می داشتند، نام هوشنگ را او برای من انتخاب کرد . من در 16 شهریور ماه 1323 در روستای سیرچ از توابع بخش شهداداستان کرمان، به دنیا آمدم. سه سال بیشتر نداشتم که مادرم از دنیا رفت.
از یک طرف فقر مالی و از طرف دیگر غم از دست دادن مادرم ، پدرم را دچارنوعی بیماری روانی کرد و چون نمی توانست از من مراقبت کند ،پدر بزرگ و مادر بزرگم مرا بزرگ کردند ،و با کمک راهنمایی های عمویم درس خواندم . به دلیل تنهایی و دوری از پدر و مادرم گوشه گیر و کم حرف بودم با بچه های دیگر کمتر ارتباط برقرار می کردم ، نوشتن هم از آن جا برایم شروع شد . نگاهم با کودکان هم سن و سالم متفاوت بود و همه چیز را به گونه ایدیگرمی دیدم ، مثلا سقف حمام عمومی روستای ما گچی بود و قسمت هایی از آن ریخته بود.
وقتی به حمام می رفتم ، سقف را به شکل آهو، لاک پشت و مار تصور می کردم و برای آن ها، قصه هایی می ساختم ،و برای بچه ها تعریف می کردم . نوشتن دراصل راهی بود برای مقابله با تنهایی، و مشکلاتی که در کودکی داشتم . تحصیلات ابتدایی را در همان روستا پشت سر گذاشتم و از 8 سالگی در کنار درس خواندن کار کردم.
پس از آن برای ادامه تحصیل به کرمان رفتم ودر یکی از دبیرستانهای شهرستان کرمان مشغول به تحصیل شدم ؛ تا ۱۵ سالگی در آنجا هم زندگی کردم و هم تحصیلاتم را با موفقیت به پایان رساندم . فعالیت های نویسندگیم را به صورت رسمی ، از سال 1339 با رادیوی محلی کرمان آغاز کردم و در مدت کوتاهی توانستم نظر مخاطبین را به قصه های رادیویی جلب کنم .چون در آن زمان امکان ادامه تحصیل در شهرستان های کوچک نبود، مجبور شدم به تهران بروم اما همکاری م را با رادیو کرمان از دست ندادم . پس از پذیرفته شدن در رشته هنر در دانشگاه هنرهای دراماتیک ادامه تحصیل دادم .
هم زمان با قبولی در دانشگاه ، چون درآزمون رشته مترجمی زبان انگلیسی هم امتیاز بالایی به دست آورده بودم هر دو رشته را با هم خواندم و مدرک لیسانس هر دو رشته را گرفتم . سال 1349 اولین داستان من به نام «کوچه ما خوشبختها» در مجله خوشه (به سردبیری ادبی شاملو) منتشر شد . در سال ۱۳۵۰ اولین کتاب های داستانم با عنوان «معصومه» و «من غزال ترسیدهای هستم» به چاپ رسیدند. با چاپ این کتاب ها افق تازه ای در زندگی من به وجود آمد .در سال 1353 از جانب رادیو به من پیشنهاد شد تا برای برنامه خانواده که برای بزرگترها پخش می شد، نمایشنامه ای بنویسم .
من پیشنهاد خلق شخصیتی مثل مجید را دادم که بچه ی یتیم و تنهایی بود و با مادربزرگش زندگی می کرد. «خاطرات مجید» زیربنای تلخی داشت اما در ظاهر، طنز بود. با پذیرفته شدن طرح این مجموعه قرار بر این شد که نمایشنامه در 13 نوشته و اجرا شود ، اما اجرای آن به اندازه ای مورد توجه قرار گرفت که مدت چهار سال ادامه پیدا کرد.
نمایشنامه در اصل آمیزه ای از خاطرات کودکی ، همراه با تخیلات بود. این برنامه، برنامه کودک نبود؛ اما بچه ها مخاطب آن شدند. هنوز هم برخی می گویند، مجید رادیو از نوشته و فیلمش بهتر بود. این شد که به تدریج من نویسنده ای شدم که مخاطبانش کودکان هم هستند.من نتوانستم از کودکی ام بیرون بزنم. درحال حاضر هم دو چیز با من است؛ یکی روستا، دیگری کودکی ام. نا گفته نماند که به خاطرنوشتن ، جلد دوم ” قصههای مجید” در سال 1360، لوح تقدیر شورای کتاب کودک و جایزه مخصوص «کتاب برگزیده سال۱۳۶۴» را دریافت کردم.
اما اولین جایزه نویسندگی ام به خاطرنوشتن کتاب «بچههای قالیبافخانه» در سال 1354بود ؛ که در سال ۱۳۵۹ جایزه نقدی شورای کتاب کودک و در سال ۱۹۸۶ جایزه جهانی اندرسن را کسب کردم . این داستان سرگذشت کودکانی را بیان می کند که به خاطر وضع نابسامان زندگی خانواده مجبور بودند در سنین کودکی به قالیبافخانهها بروند و در بدترین شرایط کار کنند.
برای نوشتن این داستان ماهها به کرمان رفتم و در کنار بافندگان قالی نشستم تا احساس آنها را به خوبی درک کنم و بتوانم سختی های آنان را به تصویر بکشم ، به عقیده من اگر داستانی را یک بار مصرف بنویسی، سرپا نمی ماند و قابل خواندن نیستبه همین علت ، این داستان 10تا 11 مرتبه تجدید چاپ شد و حدود 36 سال است که هنوز خوانندگان مخصوص خودش را دارد.
هوشنگ مرادی کرمانی عنوان نویسنده برگزیده سال 1992 انتخاب شد. وی همچنین عنوان نویسنده برگزیده کشور کاستاریکا – جایزه خوزه مارتینی نویسنده و قهرمان ملی آمریکای لاتین را در سال 1995 میلادی از آن خود کرد. آثار منتشر شده از این نویسنده شناخته شده ، علاوه برداستان های ذکر شده بدین شرح است:
داستان های هوشنگ مرادی کرمانی:
نخل /چکمه/ داستان آن خمره /مشت برپست/ تنور/ مهمان مامان / مربای شرین/ لبخند انار ( مجموعه داستان) / مثل ماه شب چهارده / نه ترو نه خشک/ شما که غریبه نیستید (خاطرات)
فیلمنامه های هوشنگ مرادی کرمانی :
کاکی/ تیک تاک/ کیسه برنج
نمایشنامههای هوشنگ مرادی کرمانی :
کبوترتوی کوزه / پهلوان و جراح/ ماموریت ( تلویزیونی)
داستان هایی از هوشنگ مرادی کرمانی که فیلم شدند:
1 – داستان صنوبر( بیگانه) ، محصول افغانستان2 – قصههای مجید،چهارده داستان)سریال یازده قسمتی و سه فیلم سینمایی ، کارگردان کیومرث پوراحمد 3- خمره ، کارگردان: ابراهیم فروزش 4- چکمه ،کارگردا ن: محمد علی طالبی 5-مهمان مامان کارگردا ن : داریوش مهرجویی 6- تنور ، کارگردان : محمد علی طالبی 7- مثل ماه شب چهارده ، 11 قسمت سریال تلویزیونی ، یک فیلم سینمایی(کارگردان: محمد علی طالبی)
کاربر گرامی “اراد”
خوشحال می شویم که نوشته های شما را در سایت نوجوان ها منتشر کنیم.
برای اطلاع از چگونگی ارسال آثار خود از صفحۀ اصلی سایت، بخش سخن سردبیر را مطالعه نمایید.
نشریه اینترنتی نوجوان ها
جواب من رو ندادین
سلام شما به نویسنده نیاز ندارین ؟اگه موضوعی دارین بگین بنویسم خوب بود منتشر کنید
کاربر گرامی
ما صرفا مطلبی از آقای مرادی گذاشته ایم و با ایشان در ارتباط نیستیم.
شاید جستجوی اینترنتی نام ایشان بتواند کمکی برای پیدا کردن راهی برای برقراری ارتباط با ایشان باشد.
نشریه اینترنتی نوجوان ها
سلام از اینکه جواب بیامم رو دادین ممنونم منظورم عموی اقای مرادی هست توی کتاب شما که غریبه نیستین میتونید راهنماییم کنین جه جوری با اقای مرادی در ارتباط باشم
کاربر گرامی
ما صرفا مطلبی از آقای مرادی در سایت نوجوان ها گذاشته ایم و با ایشان در ارتباط نیستیم.
منظور شما از عمو قاسم چه شخصی است؟
خواستۀ خود را واضح بیان نمایید تا در صورت امکان به آن جامۀ عمل بپوشانیم.
نشریه اینترنتی نوجوان ها
سلام یکی جواب بیام قبلی رو بده
اقای مرادی لطفا عکس عمو قاسم رو تو سایت بذارین راستی ایشون در سن ۵۰-۶۰ فوت کردن؟