پرسش:
من یه مشکل دیگه هم دارم راستش شاید به نظرتون خنده دار بیاد ولی واقعا خسته شدم شب و روزم به سختی میگذره اصلا نمیدونم چی کار کنم که زمان زودتر بگذره و ببینم ته این زندگی چی میشه. واسه خودم اهدافی دارم ولی رسیدن به این اهداف خیلی سخته. شایدم ناممکن. در واقع زندگی خسته کنندس. بعضی اوقات دوستام میگن دخترونه زندگی کن یعنی وسایل دخترونه بخر… خب این رفتارا تا کی؟ از دست خانوادمم خسته شدم. مادرم که فقط دنبال مشکلات بیماریه مادربزرگمه. بابامم که درگیر کارای اداره و… اصلا نمی دونم این حرفا رو به کی بگم؟ مشکل من اینه که زندگی خسته کنندس. انگیزه ای برای ادامه دادن زندگی ندارم. هیچ اتفاق جالبی نمیفته. هیچ تحولی ایجاد نمیشه. من الان کلاس هفتمم. مادرم همش میگه باید پزشکی دانشگاه تهران قبول شی. خب باشه ولی آخه الان وقت این حرفاس؟ قبول دارم نگران آیندمه ولی… دنبال اینم برا خودم یه تحولی ایجاد کنم یه ذره زندگیمو شاد کنم نمیدونم چی کار کنم؟
پاسخ:
دوست خوبم، هرچند گفتن حرفهات در چنین جاهایی با یک مشاور قابل تایید است اما باید تلاش کنی تا بیش تر از قبل با مادر و پدرت ارتباط داشته باشی و با آن ها حرف بزنی. این کار به تو آرامش و احساس بهتری می دهد.
اما در مورد خسته شدن از زندگی هم خوب است به ماجرای شباهت سفر و زندگی فکر کنی. افرادی هستند که در طول سفر فقط به فکر رسیدن به مقصد هستند و به همین دلیل از لذت های راه بهره ای نمی برند. در مقابل آن ها، کسانی هم هستند که به جای اندیشیدن به انتها، در طول راه از همه جذابیت ها لذت می برند و ممکن است راهشان طولانی تر شود اما به همان اندازه تجربه و خاطراتشان هم بیش تر است. این ماجرا مانند زندگی است. بهتر است به جای اینکه تنها به آینده و انتها فکر کنی از همین امروز و فردای خودت استفاده کنی و تلاش کنی تا از همین لحظه ها استفاده بهتری داشته باشی. یادت باشه که برای اینکه بتونی بهتر با والدینت تبادل نظر داشته باشی و به یک نتیجه روشن برای آینده دست پیدا کنی که همین روزها را بیهوده هدر ندهی و با مطالعه اطلاعاتت را در مورد خودت و محیط پیرامون افزایش دهی.
موفق باشی
برای آشنایی با خانم مشاور و نحوه طرح پرسش خود از ایشان اینجـــــــــــا را کلیک کنید.
