نام من ایزاک یا اسحاق نیوتون است . من در چهارم ماه ژانویه سال 1643 در روستای ولز اِستروپ انگلستان به دنیا آمدم . پدرم کشاورز ساده ای بود و درست سه ماه قبل ازاین که من متولد شوم در سن 30 سالگی از دنیا رفت . نام مادرم هانا آسیکاف است . من سه ماه زودتر از زمان مقرر به دنیا آمدم به همین علت خیلی ضعیف و کوچک تر از بچه های دیگر بودم .
مادرم امیدی به زنده ماندنم نداشت ولی با هر زحمتی که بود به تنهایی مرا بزرگ کرد . دو ساله بودم که مادرم با کشیشی به نام بارنابه اسمیت ازدواج کرد و مادربزرگم سرپرستی مرا به عهده گرفت . در آن سال ها کشور انگلستان درگیر جنگ های داخلی بود و مردم در ترس و ناامنی از راهزنان زندگی می کردند.
به دلیل ضعف جسمی که از کودکی داشتم از بازی کردن با هم سن و سالانم می ترسیدم و ترجیح می دادم در گوشه ای برای خودم بازی های جدید اختراع کنم. اولین اختراع من بادبادکی بود که چرخ های کوچکی زیر آن پنهان کرده بودم که با نیروی آب، حرکت می کرد . تنها دل خوشیم و کسی که به من دلداری می داد و در انجام اختراعات تشویقم می کرد ، دایی ویلیام بود.
تحصیلات ابتدایی را در مدرسه کوچکی در دهکده مجاور خانه مادر بزرگ با موفقیت گذراندم . ده ساله بودم که ناپدری ام از دنیا رفت . من به همراه مادرم به منزل عمویم در ولز اِستروپ رفتم. دو سال بعد در دبیرستان گرانثام مشغول به تحصیل شدم.
سپس باتشویق و کمک دایی ویلیام برای ادامه تحصیل به کالج کمبریج رفتم ودر سال 1665 درسن 22 سا لگی موفق به گرفتن مدرک لیسانس شدم و می توانستم چهار سال دیگر در دانشگاه ادامه تحصیل بدهم. متاسفانه درآن سال دانشگاه ها به دلیل شیوع بیماری طاعون تعطیل شد و من مجبور شدم لندن را ترک کرده و به زادگاهم برگردم .
یک روز تعطیل همراه یکی از دوستانم به دیدن سیرکی رفتیم. در آن جا نور خیره کننده یک منشور مرا جذب کرد. بلافاصله آن را خریدم و به منزل بردم. در طی آزمایش های مختلف با نور و انعکاس آن ها از منشور متوجه شدم که “تصویرهایی که به چشم ما می رسد و می بینیم چیزی نیست جز بازتاب نور سطح اجسام ” و این مسئله امروزه یکی از قوانین فیزیک محسوب می شود .
به وسیله آزمایش های مختلف توانستم وسیله ای اختراع کنم که از دو منشور کوچک و بزرگ و یک استوانه تشکیل شده بود و هنگامی که به درون آن استوانه نگاه می کردم از یک سمت، اشیا، بزرگ تر و از یک سمت، اشیا، کوچک تر به نظر می رسید. بعد ها نام آن را “تلسکوپ انعکاسی” گذاشتم .
از آن روز به بعد تمام فکرم این بود که چرا ستاره ها از آسمان به زمین یا خورشید نمی افتند . روزی در باغ مشغول کمک به مادر بودم. سیب ها را از درخت چیده و به سوی سبد پرت می کردم و به این فکر می کردم که چرا سیب ها مستقیما به طرف پایین می افتند و به طرف بالا یا اطراف نمی روند؟ کم کم به این نتیجه رسیدم که نیرویی اجسام را روی زمین به طرف خودش جذب می کند .
روزها به این موضوع فکر می کردم و آزمایش های مختلفی انجام دادم . روزی بازی چند بچه در کوچه توجه مرا به خود جلب کرد. آن ها سطل آبی را در هوا می چرخاندند و هر کس می توانست کاری کند که آب آن سطل نریزد، برنده بود. از دیدن آن بازی ناگهان توجهم به این نکته جلب شد که نیرویی که می تواند آب را در سطل نگه دارد همان ” نیروی گریز از مرکز” است یعنی هر چه سرعت گردش سطل بیشتر باشد، ریختن آب از آن کم تر است و این همه جواب سوالاتم ، در مورد گردش سیاره ها به دور خورشید بود.
قانون نیوتون
نیوتن در سال 1667 بعد از برطرف شدن خطر بیماری طاعون به دانشگاه کمبریج برگشت و عضو کالج ترینتی شد. او در سال 1668 مدرک فوق لیسانس خود را دریافت کرد و در همان دانشگاه به درجه استادی رسید.
علاوه براین نیوتون موفق به کشف سه قانون شد که امروزه پایه و اساس بسیاری از قوانین فیزیک است .
قانون اول نیوتون
جسمی که نه کشیده شود و نه هل داده شود، همچنان باقی می ماند و یا حرکتش را برخط مستقیم با سرعت ثابت ادامه می دهد.
قانون دوم نیوتون
چگونه نیرویی بر جسمی عمل می کند؟ اگر شخصی سوار بر دوچرخه پدال آن را به جلو فشار دهد دوچرخه به سمت جلو می رود، و اگرشخصی دوچرخه را از پشت بگیرد و به جلو هل دهد سرعت دوچرخه زیاد می شود.اگر دوچرخه سوار ترمز را فشار بدهد از سرعتش به آرامی کم می شود و اگر او فرمان دوچرخه را به سمتی برگرداند، مسیر آن عوض خواهد شد.
قانون سوم نیوتون
اگر جسمی کشیده شود یا هل داده شود، همین جسم در مسیرمخالف به همان اندازه آن را می کشد و یا هل خواهد داد. آیزاک (اسحاق) نیوتون در پایان عمر به سختی بیمار شد. سر انجام در 31 مارس 1727 در سن 84 سالگی در گذشت و در کلیسای وست مینستر به خاک سپرده شد.
تاریخچه ماشین حساب از اولین تا پیشرفته ترین
hi its very go0od living