اختصاصی نشریه اینترنتی نوجوان ها
ویرجینیا لزلی یکی از بانوان داستاننویس و مقالهنویس انگلیسی است که درلندن به دنیا آمد. پدرش سر لزلی استیون از چهرههای برجسته انگلستان است. ویرجینیا در سیزده سالگی مادر ش را از دست داد و تحت تعلیم پدر قرار گرفت. او درمحیطی پر از ادب و فرهنگ بزرگ شد، متاسفانه ویرجینیا دچار بیماری و ضعف مزاج بود به همین دلیل مانند دانش آموزان دیگر از رفتن منظم به مدرسه توسط پزشک معالجش منع شده بود، بنا براین به تشویق پدرش خواندن آثار فیلسوفانی مانند افلاطون، اسپینوزا و هیوم را آغاز کرد. چون پدرش کتابخانه ای وسیع و جامع از کتاب های نویسندگان برجسته آن عصر داشت درزمینه مطالعه پیشرفت سریع و چشمگیری داشت و به دلیل نفوذ پدرش در جامعه با تعدادی از خانوادههای با فرهنگ انگلستان ارتباط پیداکرد. پس از مرگ پدرش برادرانش هم چنان به پذیرایی دوستان درخانه ی اشرافیشان در بلومزبری ادامه دادند وبا گروهی از روشنفکران و فارغالتحصیلان دانشگاه کمبریج، «گروه بلومزبری» را تشکیل دادند و نویسندگان وهنرمندان مشهوری به عضویت آن گروه درآمدند. ویرجینیا در ۱۹۱۲ با یکی از اعضای این گروه به نام لئونارد وولف که مردی اقتصاددان و سیاستمدار بود ازدواج کرد و نام خانوادگی او را برگزید . اگرچه در زمان جنگ اعضای گروه بلومزبری پراکنده شدند اما پس از پایان جنگ، گروه دوباره تشکیل شد و افراد جدیدی به عضویت آن درآمدند. اصول اندیشه و هدف گروه، بیان حقیقت، آزادی، عشق به هنر و احترام به اخلاق و سنت ها و فرهنگ های فردی بود. ویرجینیا درسال ۱۹۱۷ با همکاری شوهرش سازمان انتشارات هوگارث را تأسیس کرد که در ابتدا کوچک و محدود بود اما به سرعت پیشرفت کرد و آثاری ازکاترین منسفیلد، الیوت، فاستر و همچنین تعدادی از آثار داستاننویسان فرانسوی، روسی و آلمانی را منتشر کرد.
پس از آن، بیش تر وقت ویرجینیا به مدیریت سازمان هوگارث، نقد ادبی و داستاننویسی، معاشرت با دوستان و سفر می گذشت. او موفق شد در مدت 26 سال 9 رمان، 5 مقاله، 3 مجموعه مقالههای تحقیقی و چند داستان کوتاه نیز منتشر کند. نخستین رمان هایی که او منشر کرد: سفر به خارج (1915) و شب و روز (1919) است. در سال ۱۹۲۲ ویرجینیا به تدریج داستان های کلیشه ای که در آن ها برای اشخاص معین در زمان معین حادثهای رخ میداد را کنار گذاشت و فضای خاصی را برای داستان هایش خلق کرد. در رمان اطاق یعقوب (1922)، سرگذشت قهرمان داستان چیزی نیست که برحسب تاریخ یا شرح حوادث نقل شده باشد. نویسنده بیش تر به مشاهدات دوستان و کسانی که به نحوی او را میشناختند، اهمیت می دهد و در داستانش منعکس می کند تا خواننده ها بتوانند چهره کاملی از یعقوب را پیش چشمانشان تصور کنند. نکته حائز اهمیت این است که داستان یعقوب که قهرمان داستان است به صورت نامحسوس به زندگی کوچک ترین برادر ویرجینیا که در حادثهای در سال ۱۹۰۶ مرده بود، اشاره دارد. در رمان “خانم دالووی” (1925)، نویسنده، خانم دالووی را که برای خرید گل به بازار لندن میرود، قدم به قدم دنبال میکند و تصویرهایی را که از پیش چشم او میگذرد، فکرها و احساس هایی را که به دلیل زیبایی و شفافیت فصل بهار در او بیدار میشود را نشان می دهد. در سال 1927 سر انجام با نگارش داستان “به سوی فانوس دریایی” توانست جایزه فمینا را به دست آورد. از دیگر رمان های او می توان به داستان اورلاندو (1928)، خیزآب ها (1931)، رمان فلاش (1933) و رمان سال ها (۱۹۳۷) نیز اشاره کرد. داستان میان فرامین (1941) پس از مرگ ویرجینیا وولف توسط همسرش منتشر شد که اثری بسیار موفق به شمار آمد. آثار تحقیقی و نقدهای ویرجینیا وولف آثاری متعادل و عمیق است که در چند مجموعه منتشر شده است. معروف ترین این مجموعهها “خواننده معمولی ” است که میان سال های ۱۹۲۵ و ۱۹۳۲ منشر شد. ویرجینیا وولف هنگام جنگ جهانی دوم دچار افسردگی شدید روحی شد و در سن شصت سالگی درگذشت. او جزو نویسندگانی است که در تحول رمان قرن بیستم اهمیت زیادی داشتهاست.