نام من ویلیام شکسپیر است و در 26 آوریل 1564 در دهکده ای نزدیک شهر استرتفوردانگلیس به دنیا آمدم . پدرم ” جان شکسپیر” از شغل پوست فروشی زندگی را تامین می کرد و مادرم “ماری” دختر یک کشاورز ثروتمند بود. از کودکی بسیار شوخ وفعال بودم و از سن 7 سالگی به مدرسه رفتم و زبان لاتین و یونانی را یاد گرفتم. ولی به علت کسادی شغل پدرم ناچار شدم مدرسه را ترک کنم و مشغول کار شوم . از دوران نوجوانی دلبستگی شدیدی به ادبیات و شعر داشتم.
از سن 18 سالگی تحت تأثیر هنرپیشگان و هنرنمایی آنان قرار گرفتم و به امید این که بتوانم موقعیتهای بهتری برای خود و خانواده ام کسب کنم ؛ تنها به شهر لندن رفتم. پس از ورود به لندن، به سراغ تماشاخانه های مختلف رفتم و شغل حفاظت از اسبهای مشتریان را به عهده گرفتم ، با عشق و علاقه زیاد تماشاخانه ها و نمایش نامه ها را می دیدم و همین کار باعث شد تا کم کم نمایشنامه های نیمه کاره ام راتصحیح کنم و کمی بعد روی صحنه تئاتر آمدم و به اجرای نقش پرداختم. بعدها توانستم وظایف دیگر پشت صحنه را به عهده بگیرم .
در سال 1594 دو نمایش کمدی در حضور ملکه الیزابت اول در قصر گوینویچ بازی کردم و این آغاز شهرتم بود . سه سال بعد موفق شدم ، اولین نمایشنامه کمدی نوشته خودم را به نام «تقلای بی فایده عشق» در حضور ملکه اجرا کردم که بسیار مورد توجه ملکه قرار گرفت و همین موضوع باعث شد از آن به بعد، نمایشنامه هایم تحت حمایت ملکه به اجرا در آید.
9 سال بعد ملکه الیزابت فوت شد و جیمز اول به تخت سلطنت نشست . او که خوشبختانه به نمایش علاقه مند بود، به من و بازیگرانم با عنوان گروه «لرد چیمبرلین» اجازه رسمی برای اجرای نمایش داد . خوشبختانه توانستم با تلاش خستگی ناپذیر هم به عنوان نویسنده و هم به عنوان بازیگر ، بهترین نمایشنامه های مرا در تماشاخانه ی «گلوب» که در ساحل جنوبی رود تیمز بود ، اجراء کنم .
این گروه، علاوه بر نوشته های من ، نمایشنامه هایی از نویسندگان دیگر مثل : «کریستوفر مارلو» و «جن جانسن» را هم به اجرا می کردند، اما اجرای نمایشنامه های من بیشترین تعداد تماشاگران را به آن تماشاخانه می کشید.با تلاش های شبانه روزی ، خیلی زود موفقیت های مادی زیادی به دست آوردم و توانستم در مالکیت تماشاخانه سهیم شوم .
پس از گذشت ده سال یعنی در 46 سالگی دست از کار کشیدم و با ثروتی که به دست آورد بودم به شهر استرتفورد برگشتم تا در آنجا از هیاهوی زندگی در شهر لندن دور باشم .
خاموشی ویلیام شکسپیر
ویلیام شکسپیر در روز ۲۳ آوریل ۱۶۱۶ میلادی درسن پنجاه و دوسالگی درگذشت. جسدش را دو روز بعد در کلیسای ترینیتی در شهراسترتفورد به خاک سپردند و خانه مسکونی او را با همان شکلی که در آن زندگی می کرده به صورت موزه حفظ کردند و هر سال در آن شهر ، جشنی به یاد این مرد بزرگ برپا می گردد.
او حتی قطعهای ادبی نیز برای روی سنگ قبر خود گفته که بر آن حک شدهاست :
تو را به مسیح از کندن خاکی که اینجا را دربرگرفته دست بدار!
خجسته باد آنکه این خاک را فروگذارد، و نفرین بر آنکه استخوانهایم بردارد .
از جمله آثار ارزشمند ویلیام شکسپیر می توان به : «هانری پنجم»، «ریچارد سوم» و «لیر شاه» ،هملت»که بزرگ ترین نمایشنامه جهان است،«شب دوازدهم»«اتللو»«هانری چهارم»«هانری پنجم»«هانری ششم» ، « تاجر ونیزی » ، « ریچارد دوم » ، آن طور که تو بخواهی » ، « رومئو و ژولیت»«مکبث»«توفان»«تلاش بی ثمرعشق » و… اشاره کرد.