چند شعر نوجوان از حسین شادمهر

حسین شادمهر در شهریور ۱۳۵۴ در مینودشت استان گلستان متولد شد. سرودن شعر را از سال ۱۳۷۰ و در سنین نوجوانی آغاز کرد. در این سال‌ها برخی از شعرهایش در مجلات و رادیو و تلویزیون بطور پراکنده منتشر گردید. وی تحصیلات خود را در رشته مهندسی صنایع در تهران ادامه داد. بیشتر سروده‌ها در قالب رباعی و دوبیتی می‌باشد. تا کنون یک مجموعه از دوبیتی‌های ایشان در کتاب ” فرصتهای ابری” توسط نشر مایا منتشر شده است

« پـروانه‌ی مـَحَک »

تقدیم به روح بلند و مهربان خانم دکتر پروانه وثوق

وقتی که غنچه‌ای را

دستانِ باد خـم کرد.

وقتی که بادِ وحشـی

بر غنچه‌ها ستم کرد؛



وقتی نهالِ کوچک

بی‌ آب بود و خسته.

وقتی که بود کودک

بیمار و دل شکسته.



دسـتانِ باغبانـــی

آن وقت سایبان شد.

بر باغ و غنچه‌هایش

او یار مهـــربان شد.



وقتی شکسته قلبـی

باید که همدمش بود.

وقتی شکسته بالــی

باید که مرهمش بود.



مثل پرنــده‌ای که

در حال نغمه‌خوانی ست.

یا مثل پیــرمردی

شغلش که باغبانی ست.



مثل بهـــار باید

با غنچه مهربان بود.

چون قطره‌های باران

بر سبـزه‌ها چکان بود.



با اشتیاق و شــادی

باید به هم کمک کرد.

«پـروانـه» بود باید

پرواز در «محک» کرد.

آبان 1393

*دکتر پروانه وثوق، فوق تخصص و سرطان شناس که پروانه‌وار عمر گرانقدرش را در باغ محک (موسسه حمایت از کودکان سرطانی) به پرواز بر بالین کودکان مبتلا به سرطان گذراند.

حسین شادمهر

« گل سرخ »

هدیه به دختـــرم بهار.

 

یک شاخه‌ی گلِ سرخ

روزی خــرید بابا.

گل را گذاشتــم در

گلدان خوب و زیبا.

***

می‌دیدمش که هر روز

گل، گوشه‌ای نشسته.

با برگ‌های سبـــزش،

با غنچـــه‌های بسته.

***

تا چند روز گل بود،

مهمـان خانـه‌ی ما.

از رنگ و بوی شادش

نو شد ترانــه‌ی ما.

***

یک روز صبــح دیدم

پژمرده آن گلِ سرخ.

خشکــید و زرد مثـلِ

فصلِ خزان، گلِ سرخ.

***

من فکـر می‌کنم که

دیگر طراوتی نیست.

از شــادی و تــرانه

در خانه صحبتی نیست.

***

وقتـی که دید بابا

غمگین و بیقرارم.

آمد کنار من گفت:

غصه نخور، «بهارم!»

***

هرچند آن گل سـرخ

دیگر نه ناز و زیباست.

امّـا همیشه یـــادش

در شعر ما شکوفاست.

***

با بودن تــو اینجا

هر روزمان بهاریست.

با بــودن تو بابا!

بوی بهار جاریست.

***

نامت اگر «بهار» است،

باید که سبـــز باشی.

در عشــق و مهربانی

بی حدّ و مــرز باشی.

آذر 1393

« سرودی برای پاکی »

با الهام از درس “سرودی برای پاکی” کتاب فارسی کلاس پنجم دبستان، نوشته قیصر امین‌پور.

 

وقتــی زباله‌ها را

بیرون گذاشت بابا.

وقتی که کرد جارو

مـادر اتــاق‌ها را.

***

وقتی که باغبان نیز

اطراف گل علف دید.

با دست خویش آن را

از پای باغ برچیـد.

***

مشغول درس دادن

وقتی معلّــم ماست.

وقتی که ذهن ما را

او پاک کرد و آراست.

***

یا آن پزشـک وقتی

از جسم و جان بیمار

هرگونه زخم و غم را

او دور کـرد بسیــار.

***

مـادر، پــدر، معلّــم

یا هر که فکر پاکیست.

در اصل رفتـــگر است

عنوان او مهـم نیست!

***

در بین رفتگـــرها

آن کس که بهترین است.

او افتخار شهــر است

حقش صد آفـرین است.

***

او کرده شهــر ما را

هر روز آب و جارو.

باید که پاس داریم

ما رنج و زحمت او.

آذر 1393

****

شعر  خدا

بابا برایم امروز

در مورد خدا گفت

از لطف و قدرت او

بابا چه نکته‌ها گفت

او گفت که خداوند

پروردگار ما است

یعنی خدا همیشه

در فکر کار ما است

ماه و ستاره‌ها را

دست و سر و زبان را

از بس که مهربان است

داده به ما جهان را

او مهربانترین است

باران ترانه‌ی اوست

او هست در همه جا

هستی نشانه‌ی اوست

حسین شادمهر

(کیهان بچه ها – اسفند 1398) 

****بوسه مادر

بر لبان مادرم
بوسه یک پروانه شد
پر زد و بر گونه‌های من نشست
دیدم این پروانه‌ زیبا فقط
لایق دستان گرم مادر است
من هم از روی ادب
دست مادر را گرفتم با دو دست
دسته‌ پروانه‌ها
روی دست مادرم
جان گرفت و نقش بست

ترانه باران

با شعر شاد شُرشُر
باران دوباره بارید
باران صبحگاهی
از ابر پاره بارید

زنگ مسابقه بود
این رعد و برق گویا
باران شروع شد تند
بارید در همه جا

در جیک جیک گنجشک
باران ترانه‌ای شد
بر شاخه‌ شکسته
باران جوانه‌ای شد

باران چه قطره قطره
بر دست و صورتم ریخت
یک شعر شاد و تازه
در فکر من برانگیخت

 

عروسک

در گوشه‌ی خانه
کودک نشسته بود
از دست تنهایی
قلبش شکسته بود

پر کرده بود اندوه
دنیای کودک را
باید چه می‌کرد او
دستان کوچک را

مادر رسید و باز
خنده به کودک داد
بوسید رویش را
دستش عروسک داد

ستایش مادر در شعر شاعران معاصر

امتیاز به این نوشته
مقاله رو دوست داشتی؟
ارسال نظر
نظرت چیه؟
لینک کوتاه این مطلب
تبلیغات
جدیدترین‌ها
تبلیغات
محبوب‌ترین‌ها

3 پاسخ

  1. آقاي مهندس شادمهر عزيز، سلام و ممنون از معرفي اين لينك در كانال شعرهايتان.
    شعرهاي نوجوانانه شما هم مثل دوبيتي ها و غزليات شما زيبا و دلنشين هستند. هم براي ما بزرگترها و هم براي فرزندان نوجوانمان.
    كاش مي شد زودتر كتاب “مثل يك آيينه” شعرهاي نوجوان خود را منتشر كنيد.

  2. بسيار شعرهاي زيبا و دلنشيني بود و به دل نشست. ممنون از شاعر گرامي آقاي حسين شادمهر كه با زبان لطيف شعر، مفاهيم عميق انساني را بيان كردند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیشنهاد نوجوان‌ها