یادی ازسیمین بهبهانی بانوی غزل

یادی ازسیمین بهبهانی بانوی غزل

سیمین بهبهانی، شاعر برجسته و بانوی غزل ایران، یکی از چهره‌های ماندگار ادبیات معاصر فارسی است که با آثار ارزشمند خود جایگاه ویژه‌ای در تاریخ ادبیات ایران به دست آورده است. او با تسلط بر زبان فارسی، بهره‌گیری از فرم‌های سنتی و نوآوری در قالب‌های شعری، توانست پلی میان سنت و مدرنیته در شعر فارسی ایجاد کند.

زندگی و فعالیت‌ها

سیمین بهبهانی در ۲۸ تیرماه ۱۳۰۶ در تهران به دنیا آمد. او در خانواده‌ای اهل ادب و فرهنگ پرورش یافت؛ پدرش عباس خلیلی، نویسنده و روزنامه‌نگار برجسته، و مادرش فخرعظمی ارغون، شاعر و فعال حقوق زنان بود. این محیط فرهنگی تأثیر عمیقی بر سیمین گذاشت و او را از کودکی به دنیای شعر و ادبیات علاقه‌مند کرد.

بهبهانی تحصیلات خود را در رشته حقوق ادامه داد، اما علاقه‌اش به ادبیات باعث شد که بیشتر وقت خود را صرف سرودن شعر کند. او از نوجوانی شروع به سرودن غزل کرد و به مرور زمان توانست سبک خاص خود را در این قالب شعری توسعه دهد. نخستین مجموعه شعر او با عنوان *سه‌تار شکسته* در سال ۱۳۳۰ منتشر شد که آغازگر مسیر حرفه‌ای او در دنیای شعر بود.

سیمین بهبهانی و غزل نو

یکی از ویژگی‌های برجسته سیمین بهبهانی، نوآوری در قالب غزل است. او با حفظ اصالت‌های غزل سنتی فارسی، مضامین اجتماعی، سیاسی و انسانی را وارد این قالب کرد. غزل‌های او نه تنها از نظر زبانی و موسیقایی غنی هستند، بلکه بازتاب‌دهنده مسائل روز جامعه نیز می‌باشند. او با استفاده از زبان ساده و روان توانست مفاهیمی چون عدالت، آزادی، حقوق زنان و عشق را با شیوایی بیان کند.

سیمین بهبهانی همچنین در وزن‌های عروضی غزل نوآوری کرد. او با تغییر در ساختار وزن‌ها توانست ریتمی تازه و پویا به غزل بدهد که این امر یکی از دلایل ماندگاری آثارش است. به همین دلیل، او را به عنوان یکی از پیشگامان “غزل نو” در ادبیات فارسی می‌شناسند.

موضوعات اجتماعی در اشعار سیمین

یکی از جنبه‌های مهم اشعار سیمین بهبهانی، توجه ویژه او به مسائل اجتماعی است. او در اشعارش صدای مردم بود؛ صدای زنانی که برای حقوقشان مبارزه می‌کردند، صدای کارگرانی که برای عدالت تلاش می‌کردند، و صدای نسلی که آرزوی آزادی داشت. سیمین با جسارت تمام از موضوعاتی چون تبعیض جنسیتی، فقر، جنگ و سرکوب سخن می‌گفت و همین امر او را به شاعری مردمی تبدیل کرد.

یکی از اشعار معروف او درباره حقوق زنان است که در آن با زبانی ساده اما قدرتمند، نابرابری‌های جنسیتی را نقد می‌کند. این اشعار تأثیر زیادی بر جنبش‌های اجتماعی و فرهنگی ایران داشت و سیمین را به یکی از نمادهای مقاومت فرهنگی تبدیل کرد.

افتخارات و میراث

سیمین بهبهانی در طول زندگی خود جوایز متعددی دریافت کرد و آثارش به زبان‌های مختلف ترجمه شد. او همچنین عضو کانون نویسندگان ایران بود و تا پایان عمر خود برای آزادی بیان و حقوق انسانی تلاش کرد. آثار او نه تنها در ایران بلکه در سطح بین‌المللی نیز مورد توجه قرار گرفت و او را به یکی از چهره‌های برجسته ادبیات جهان تبدیل کرد.

او در ۲۸ مرداد ۱۳۹۳ در تهران چشم از جهان فروبست، اما میراث ادبی او همچنان زنده است و الهام‌بخش نسل‌های جدید شاعران و نویسندگان است.

سیمین بهبهانی نه تنها یک شاعر بزرگ بلکه یک فعال اجتماعی بود که با قلم خود برای عدالت و آزادی مبارزه کرد. او نشان داد که شعر می‌تواند ابزاری قدرتمند برای تغییر باشد و صدای کسانی باشد که صدایشان شنیده نمی‌شود. یاد سیمین بهبهانی، بانوی غزل ایران، همیشه در تاریخ ادبیات فارسی جاودان خواهد ماند.

 او به خاطر ابداع وزن های دلنشین برای غزل به نیمای غزل نیز معروف شده است. برای بزرگداشت یاد این شاعر بزرگ سرزمینمان چند غزل زیبا از او را باهم می خوانیم.

یادی ازسیمین بهبهانی بانوی غزل

هزار امید

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

شروع شادی و پایان انتظار تویی

بهارها که ز عمرم گذشت و بی‌تو گذشت

چه بود غیر خزان‌ها اگر بهار تویی

دلم ز هرچه به غیر از تو  بود خالی ماند

در این سرا تو بمان ای که ماندگار تویی

شهاب زودگذر لحظه‌های بوالهوسی است

ستاره‌ای که بخندد به شام تار تویی

جهانیان همه گر تشنگان خون من‌اند

چه باک زان‌همه دشمن چو دوست‌دار تویی

دلم صراحی لبریز آرزومندی‌ ست

مرا هزار امید است و هر هزار تویی

——————————-

بیا

ستاره دیده فرو بست و آرمید بیا

شراب نور به رگهای شب دوید بیا

ز بس به دامن شب اشک انتظارم ریخت

گل سپیده شکفت وسحر دمید بیا

شهاب یاد تو درآسمان خاطر من

پیاپی از همه سو خطّ زر کشید بیا

ز بس نشستم و با شب حدیث غم گقتم

ز غصه رنگ من و رنگ شب پرید بیا

به وقت مرگم اگر تازه می کنی دیدار

به هوش باش که هنگام آن رسید بیا

به گام های کسان می برم گمان که تویی

دلم زسینه برون شد ز بس تپید بیا

نیامدی که فلک خوشه خوشه پروین داشت

کنون که دست سحر دانه دانه چید بیا

امید خاطرسیمین دل شکسته تویی

مرا مخواه ازین بیش ناامید بیا

———————————————————

شب و نان

مهر، بر سر چادر ماتم کشید:
آسمان شد ابری و غمگین و تار-
باز خشم آسمان کینه توز…
باز باران، باز هم تعطیل کار…
قطره های اول باران یأس
روی رخسار پر از گردی چکید.
دیده یی بر آسمان، اندوه ریخت،
سینه یی آه پر از دردی کشید.
خسته و اندوهگین و ناامید
بر زمین بنهاد دست افزار خویش،
در پناه نیمه دیواری خزید،
شسته دست از کار محنت بار خویش.
باز، انگشتان خشکی، شامگاه
شرمگین، آهسته می کوبد به در:
باز، چشم پر امید کودکان
باز، دست خالی از نان پدر…

امتیاز به این نوشته
مقاله رو دوست داشتی؟
ارسال نظر
نظرت چیه؟
لینک کوتاه این مطلب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تبلیغات
جدیدترین‌ها
تبلیغات
محبوب‌ترین‌ها
پیشنهاد نوجوان‌ها