یک اتفاق تکان دهنده حین پروژه عکاسی!

پروژه عکاسی (4) دیانا کیم در جزیره مائوئی جایی که پدرش عکاس بود و اولین آموزش ها را به او داد، بزرگ شد. وقتی والدین او از هم جدا شدند دیانا با دوستان و اقوامش زندگی می کرد تا اینکه در سال 2003 پروژه بلندمدت عکاسی از بی خانمان ها را آغاز کرد و در سال 2012 با یک کشف تکان دهنده روبرو شد. او پدرش را در میان بی خانمان های هونولولو یافت! دیانا می گوید: "شب و روزهای زیادی را در انتظار پدرم سپری کردم، تا اینکه یک روز او را گوشه خیابان یافتم. او از اسکیزوفرنی شدید رنج می برد و درمان را رها کرده بود. خیلی وقت ها به نظر می رسید که درحال بحث با کسی است اما در واقع هیچ کس آن جا نبود." کیم به غذا آوردن برای پدرش ادامه می داد و از او می خواست که به دنبال درمان باشد، اما بالاخره بعد از یک حمله قلبی در 2014 توانست او را متقاعد کند. امروز پدر کیم در حال درمان است و به دنبال یک کار پاره وقت و حتی قصد دارد به دیدار خانواده اش در کره جنوبی برود. پروژه عکاسی (5) پروژه عکاسی (6) پروژه عکاسی (7) پروژه عکاسی (8) پروژه عکاسی (9) پروژه عکاسی (10) من دوربین قدیمی ام را به پدرم دادم تا شوق عکاسی دوباره در او جرقه بزند و چیزی برای دنبال کردن داشته باشد. پروژه عکاسی (11) از اینکه او دوباره سالم است و سرپا ایستاده حس فوق العاده ای دارم. پروژه عکاسی (12) پروژه عکاسی (2) من یاد گرفتم که از چالش های شخصی و معنوی به عنوان فرصتی برای رشد استفاده کنم.زندگی یک هدیه است. و من از اینکه پدرم را زنده و بهتر می بینم شاکرم. و خوشحال و سپاسگزارم که اکنون، این جا در کنار هم هستیم. پروژه عکاسی (3)  

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
نوجوانان از والدین سیگاری الگو می گیرند!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *