تفلون:
در سال 1317/1938 یک دانشمند جوان آمریکایی به نام روی جی پلانکت روی یک مبرد( سرد کننده) برای شرکت دوپونت پژوهش می کرد و در همین راستا مشغول ذخیره کردن گاز تترافلئورواتیلن در دمای پایین داخل چند کپسول بود. وقتی او در سیلندرها را باز کرد، متوجه شد که اثری از گازهای ذخیره شده نیست، اما چیزی از وزن کپسول پر کاسته نشده است. پلانکت برای اینکه بفهمد چه به سر مواد داخل سیلندر آمده، آن را بااره نصف کرد و متوجه شد که پودر سفید رنگی از محل اره جدا می شود. تحقیق روی این ماده سفید نشان داد که مقاومت بسیار زیادی نسبت به گرما دارد و قوه چسبندگی آن به شدت ضعیف است و دانستن همین اطلاعات کافی بود تا او از این ماده جدید برای مصارفی مانند ظروف تفلون به کار می رود پلی تترافلئورواتیلن است که کامل شده گاز قبلی است.
سلفون:
در سال 1279/1900 یک مهندس سوئیسی به نام جاسکوای براندنبرگر در حال خوردن نهار بود که به خاطر ریختن نوشیدنی روی پارچه رومیزی، مجبور شد برود و آن را عوض کند. او که برای این کار حسابی به دردسر افتاده بود، تصمیم گرفت نوعی پارچه رومیزی به کار ببرد که ضد آب باشد، اما تا آن موقع هر روکشی که با آب واکنش فیزیکی نشان ندهد، مانند چوب یا فلز صلب بود و نمی شد کار رومیزی را از آن کشید. او از قبل با روش تولید نوعی فیلم نازک پوشاننده شفاف آشنا بود، تغییرات جدیدی در روش تولید و جنس آن ایجاد کرد و نسل جدیدی از پوشاننده ها به نام سلفون به دنیا آمد.
ساخارین(شکر مصنوعی):
یک شیمیدان روس به نام کنستانتین فالبرگ در سال 1257/1878 در دانشگاه جانز هاپکینز در بالتیمور کار می کرد و در آن زمان روی خواص و محتویات قطران زغال سنگ تحقیق می کرد. یک روز که او فراموش کرد دست هایش را بعد از فراغت از کار بشوید و با همان دست ها در خانه شامش را هم خورد، متوجه شد که سوفامین بنزوئیک باقیمانده روی سر انگشت هایش چقدر خوشمزه و لذیذ است! او خیلی زود با همین کشف،اختراعات متعددی را ثبت کرد و ساخارین او را به مردی ثروتمند تبدیل کرد.
پنی سیلین:
یکی از اکتشافات تصادفی که جان میلیون ها انسان را نجات داد و هنوز هم پر کاربرد است، به خاطر بی دقتی و شلختگی در خانه داری یک نفر بود. در سال 1307/1928 در لندن، یک دانشمند دوملیتی اسکاتلندی- انگلیسی به نام الکساندر فلمینگ یک سینی را که به شدت به باکتری استافیلو کوس آغشته بود بدون سرپوش رها کرد. بعد از چند روزی باکتری ها آن قدر رشد کردند که به راحتی با چشم غیر مسلح دیده می شدند. باکتری ها به سرعت تمام سینی و قسمتی از بیرون آن را پوشانده بودند. اما در قسمتی از سینی، به خاطر وجود نوعی کپک، باکتری ها پخش نشده بودند. توانایی این کپک در بازدارندگی رشد باکتری ها، فلمینگ را به کشف پنی سیلین رساند، طوری که خیلی زود این دارو جهانی شد و برای مقابله با انواع مختلفی از باکتری های کشنده استفاده شد.
دینامیت:
آلفرد نوبل، شیمیدان سوئدی معروف یک کارخانه شخصی داشت که در آن نیتروگلیسیرین تولید می کرد. ماده ای منفجره که در زمینه های زیادی قابلیت استفاده داشت. در یکی از روزهای سال 1246/1867 یک بطری حاوی نیتروگلیسیرین از دست او روی زمین افتاد؛ اما با کمال تعجب منفجر نشد. زیرا روی مقدار زیادی خاک اره ریخته شده بود و نیتروها با آن مخلوط شده بودند. همین کافی بود تا جرقه ای در ذهن نوبل زده شود و او تثبیت کننده های جدیدی مانند سیلیکا را برای کنترل انفجار نیترو گلیسیرین امتحان کند و با افزودن یک آتش زنه چخماخی مثل فیتیلی کتانی، کار به اختراع نسل جدیدی از منفجر کننده ها به نام دینامیت برسد.
جوش لاستیک:
لاستیک در شرایط شیمیایی و فیزیکی طبیعی خود، هم میپوسد و هم بو دارد. سال ها بود که چارلز گودیر، مخترع آمریکایی تلاش می کرد ماده ای تولید کند که طول عمر بیشتری داشته باشد. در سال 1839 او بالاخره موفق شد ، اما کاملا اتفاقی. وقتی او به طور اتفاقی داشت به وسیله یک برس مخصوص لاستیک را پودر میکرد، پودر حاصل با مقداری گوگرد مخلوط شد و روی اجاق داغ ریخت. لاستیک پودر شده در حال ذوب با گوگرد واکنش نشان داد و دوباره به هم جوش خورد و همین اتفاق گودیر را به اولین مهندس و متخصص در زمینه جوش لاستیک تبدیل کرد.
اجاق ماکروویو:
در سال 1324/1945، پرسی اسپنسر، یکی از کارمندان پدافند ریتون آمریکا، جلوی یک مگنترون ایستاده بود،در حالی که یک تکه شکلات در جیبش داشت؛ او بعد از چند ثانیه دید شکلات به شدت در حال آب شدن است و از این موضوع تعجب کرد چون خودش اصلا احساس گرما نمی کرد. او برای اینکه به جواب معمایش برسد کمی ذرت خشک در جیبش ریخت و در کمال تعجب متوجه شد که ذرت ها یکی یکی پف می کنند و می ترکند. همین موضوع مقدمه تحقیقات وسیع تر او و همکارانش روی طبخ غذا با استفاده از امواج شد و خیلی زود، ریتون را مالک اولین کارخانه تولید ماکروویو کرد.
وازلین:
در سال 1238/1859 یک شیمیدان 22 ساله اهل بروکلین به نام رابرت چیزبرو، در دانشکده نفت پنسیلوانیا در حال گذراندن تعدادی دوره تخصصی در زمینه صنعت نفت بود. کارگرانی که برای شرکت در منطقه نفتی کار می کردند با او در مورد یک ماده چسبناک به نام «واکس لوله ای» صحبت کردند. ماده ای که در واقع از محصولات ثانویه پلایش نفت است و گاهی موجب بهبود در عملیات حفاری می شود. رابرت آزمایش هایی روی این ماده نیز انجام داد و متوجه شد که این ماده برای تسهیل عمل سوختن و بریدن هم مفید است. بعد از 10 سال آزمایش، چیزبرو توانست از این ماده یک محصول ژله ای نفتی تولید کند و این سرآغاز تولد وازلین بود.
سوپر چسب:
سال 1942/1321، یکی از کارمندان شرکت کداک به نام هاری کوور، مسوؤل تولید نوعی پلاستیک مورد استفاده در برخی اسلحه ها برای هواپیماهای ارتش بود، اما او حین کار، متوجه ماده جدیدی شد که قدرت چسبندگی فوق العاده زیادی داشت. او بعدها نام این ماده را سیانو کریلیت گذاشت. یک دهه بعد، یکی از همکاران او موفق به تولید نوعی روکش برای هواپیماهای جت شد که در بالا بردن بازده حرکت جت ها بسیار کارآمد و به یکی از بزرگترین کشف ها در زمینه هواپیما های جت، در چند دهه اخیر تبدیل شد.
منبع: مجلۀ دانستنیها، شمارۀ 65
4 پاسخ
عالیه اطلاعاتتون
خیلی خوب بود از شما متشکرم به خاطر این اطلاعات فوق الاده که در اختیار نوجون ها قرار میدین
خدا شانس بده
خیلی جالب بود مر۳۰…….