به منظور آن که با سرعت بیشتری به تسلط دست یابید، اولین قدم ما باید مشورت کردن با بازیکنانی باشد که از قبل در میدان بودهاند و سپس باید از مسیری که آنها برای ما طراحی کرده اند الگوبرداری کنیم.
سرویس سبک زندگی فردا: کوتاه کردن منحنی یادگیری مبحثیست که سالها مورد مطالعه قرار گرفته است و این راهکار، اصول اساسی یادگیری سریع تر را شامل میشود. «کاش سه سال پیش زبان یاد میگرفتم…»، «کاش وقتی بیست ساله بودم اصول سرمایه گذاری را یاد می گرفتم…» کاش… کوتاه کردن منحنی یادگیری مبحثیست که سالها مورد مطالعه قرار گرفته است و این راهکار، اصول اساسی یادگیری سریع تر را شامل میشود. اگر به درستی از این اصول استفاده کنید، خواهید توانست از آن ها به عنوان اهرمی برای وادارکردن خودتان به یادگیری سریعتر و تسلط بر هر موضوع یادگیری از جمله زبانها، مهارتهای کسب و کار، سازهای موسیقی و… استفاده کنید. در ادامه این مطلب را به نقل از بیتوته بخوانید.
چگونه همه چیز را سریعتر یاد بگیرید؟
خب آن اصول اینها هستند:
۱. چرخ را دوباره اختراع نکنید
چرا باید چرخی را که قبلا اختراع شده بود دوباره بسازید؟ گرایش معمولی که همه ما در هنگام یادگیری چیز جدیدی داریم این است که سعی کنیم به تنهایی بر آن مسلط شویم و این جوری زمان و تلاشی را که می توانیم با کمک گرفتن از دیگران صرف نکنیم؛ دست کم میگیریم.
به زمانی فکر کنید که برای اولین بار داشتید زبان یا مهارتی جدید میآموختید. شاید منحنی یادگیریتان در ابتدا به سوی پایین حرکت میکرد اما بعد از چندسال یا حتی چند ماه که آن مهارت را تجربه کردید و خطاهایی مرتکب شدید، توانستید مسیر میان بری طراحی کنید تا به دوستتان کمک کنید که دیگر آن خطاهای اولیه شما را تکرار نکند.
به منظور آن که با سرعت بیشتری به تسلط دست یابید، اولین قدم ما باید مشورت کردن با بازیکنانی باشد که از قبل در میدان بودهاند و سپس باید از مسیری که آنها برای ما طراحی کرده اند الگوبرداری کنیم. در این دوره و زمانه امکان این وجود دارد به هر راه حلی که در قالب کتاب، وبلاک، ویدیوهای آموزشی، مشاوره ها و اشخاصی که در شبکههای اجتماعیمان وجود دارند، دسترسی داشته باشید.
۲. مهارت مورد نظر را تحلیل کنید
مرحله بعدی برای هک کردن منحنی آموزشی این است که مهارت مورد نظر را تحلیل کنید تا اصول اولیه و اجزای اساسی را ببینید. اجزا را جدا و مهم ترین چیزهایی را که باید در ابتدا بیاموزید، کشف کنید.
مشخص شده است که این مفهوم را میتوان در هر زمینهای در زندگی اعمال کرد؛ مسائلی از جمله:
- کسب و کار (هشتاد درصد فروش از بیست درصد از مشتریان به دست میآید)
- کارایی کارمندان (هشتاد درصد نتایج از بیست درصد کارمندان حاصل میشود.)
- شادی (هشتاد درصد شادی از بیست درصد ارتباطات کسب میشود.)
– تجربه سفری (هشتاد درصد سفرهایمان از بیست درصد تجربههای ویژهمان حاصل میشود.)
قبول کردن این نوع تفکر تنها به این موضوع ختم میشود که چیزهای خیلی کمی از جمله یادگیری وجود دارند که تغییر در زندگی مان ایجاد میکنند. آن گاه هدف مان باید جداکردن بیست درصد از مواد آموزشیمان باشد که به ما هشتاد درصد نتیجه میدهند.
همان طور که مشخص شده است، متخصصان یادگیری سریع، از قبل این ایده را پذیرفتهاند و چند مثال ملموس در مورد چگونگی انجام این کار به صورتی کارآمد فراهم کردهاند. جاش کافمن در گفتگوی TEDاش گفت که باور دارد که برای تسلط روی یک مهارت نیازی به گذراندن ده هزار ساعت نیست. در عوض، کلید انجام این کار گذراندن ۲۰ ساعت اولیه و یادگیری مهمترین مهارتها در طول چارچوب زمانی برای به دست آوردن حداکثر تاثیر است. مطالعات زیادی نشان داده اند که اولین ساعات تمرین مهارتی جدید همواره بیشتری تاثیر را در عملکرد دارد.
۳. از انجام چند کار به صورت همزمان خودداری کنید
انجام دادن چند کار همزمان اشتباهیست که همه ما در عصر نوتیفیکیشن های مداوم اپلیکیشنهای موبایل مرتکب شدهایم. از چک کردن ایمیلهای مان هر ده دقیقه گرفته تا دیدن پستهای جدید اینستاگرام و خوش آمدگویی به همکارانی که برای پنج دقیقه استراحت به کنار میز ما میآیند. چندکاره بودن یکی از بزرگترین موانعیست که ما را از یادگیری سریعتر باز میدارد.
به کامپیوتر خودتان فکر کنید. زمانی که بیشتر از ۲۰ سربرگ مختلف در مرورگر اینترنتی خود داشته باشید، کامپیوترتان شروع به کندشدن میکند و هر کدام از دستورات را در مدت زمان طولانیتری اجرا میکند.
مطالعات نشان میدهد زمانی که حواس فردی پرت شود، به طور میانگین ۲۵ دقیقه طول میکشد تا او دوباره به کاری که به آن مشغول است، بازگردد. چیزی که اهمیت بیشتری دارد این است که مطالعهای که توسط دانشگاه کالیفرنیا ایرواین صورت گرفته دریافته است که یک کارمند تنها ۱۱ دقیقه می تواند بدون حواس پرتی کار کند.
همین مساله در تمرکز طولانی مدت ما نیز کاربرد دارد. بسیاری از ما قادر نیستیم که شش تا دوازده ماه را به یادگیری مهارتی اختصاص دهیم؛ زیرا پروژهها، ایدهها یا تفریحات متعددی وجود دارند که در این مسیر اتفاق میافتند و زمانی که ما تصمیم می گیریم تا تمرکزمان را به مسالهای جدید اختصاص دهیم، بازیافتن همان اشتیاق و اراده برای تمرکز بر مهارت قبلی دشوار است.
زمانی که شما مهارتهای زیرمجموعهای را کشف کردید که به شما حداکثر مقدار نتیجه را میدهد، فقط روی بهبود آن مهارتها تمرکز کنید و تا زمانی که روی آنها تسلط بیابید از هر چیز دیگری اجتناب کنید.
۴. تکرار، تکرار، تکرار
این بخشی ست که بیشتر ما با آن درگیر هستیم و چیزی که بسیاری از ما نمیدانیم این است که قانون تسلط سریع روی هر موضوعی تمرین است. یادگیری نیازمند تناوب و مقاومت در تکرار یک مهارت است تا زمانی که آن را به صورت ناخودآگاه و بدون فکر در مورد آن انجام دهید. بهترین عملکرد را در دنیا کسانی دارند که متوجه این راز یادگیری سریع تر و تبدیل شدن به افراد برتر هستند و با این حال به ندرت در مورد اهمیت آن صحبت میکنند. زیرا جذابیتی برایشان ندارد. عملکردی در سطح متخصصان در درجه اول نتیجه تمرینی در سطح متخصصان است و به استعداد درونی ربطی ندارد.
۵. دنبال بازخوردی سریع بگردید
یک گروه موسیقی در سال ۱۹۶۰، زمانی که هنوز گروه ناشناختهای در دبیرستان بودند به هامبورگ آلمان سفر کردند تا در نقاط محلی به اجرا بپردازند. دستمزد کمی به این گروه داده شد. صدابرداری وحشتناک بود. تماشاگران تشویق نمیکردند. خب پس این گروه چه نتیجهای از اجرای هامبورگ گرفتند؟ ساعات بی وقفه اجرا، تمرین و بازخوردی سریع که آنها را به بهتر شدن وا میداشت.
طبق گفته مالکوم گلدول در کتابش به نام «تافتههای جدابافته»، این تفاوت کلیدیست که این گروه موسیقی را به اوج رساند. گروه فقط در یک پارکینگ تمرین نمیکرد؛ آنها سعی کردند در حضور مخاطبان به اجرای زنده بپردازند تا مردم نقدی سریع و بازخوردی سازنده را برای آن ها فراهم کنند. زمانی که مهارتهای این گروه افزایش یافت، مردم از آن ها درخواست اجرای بیشتری میکردند و به آنها زمان بیشتری برای اجرا میدادند. آنها در سال ۱۹۶۲ هر شب هشت ساعت اجرا داشتند. در سال ۱۹۶۴، یعنی سالی که آن ها صحنههای بین المللی را از آن خود کردند، بیش از ۱۲۰۰ کنسرت اجرا کردند. اگر بخواهیم مقایسه کنیم، بیشتر گروه های موسیقی در طول عمر حرفهایشان ۱۲۰۰ اجرا ندارند.
۶. کارتان را ادامه دهید
متاسفانه بسیاری از ما قبل از رسیدن به آن چه که ست گادین سراشیبی مینامد، تسلیم میشویم. گادین میگوید اگرچه مهم است که بدانیم چه زمان باید از کار دست بکشیم، بسیاری از برندگان بالقوه به موفقیت دست پیدا نمیکنند؛ چون قبل از رسیدن به سراشیبی از کار دست میکشند. طبق گفته گادین، پنج دلیلی که احتمالا اجازه نمیدهد که شما به فردی برتر در دنیا تبدیل شوید این موارد هستند:
۱. زمان کم میآورید (و دست میکشید)
۲ . پول کم میآورید (و دست میکشید)
۳. میترسید (و دست میکشید)
۴ . کار را جدی نمیگیرید (و دست می کشید)
۵ . علاقهتان را از دست میدهید (و دست میکشید)
روان شناسان همچنین موضوعی را که به چرخه تبدیل معروف است، مطالعه کردهاند. این چرخهای از پیشرفت است که ما زمانی که تغییر یا اتفاقی جدید نظیر حادثه ای غم انگیز یا شانس یادگیری مسالهای جدید را تجربه میکنیم، رخ میدهد. همیشه زمانی که ما شروع به یادگیری مساله ای میکنیم نوعی احساس رضایت وجود دارد. به همین دلیل است که ما به دیدن نوتیفیکیشنهای شبکههای اجتماعی اعتیاد پیدا کردهایم. زیرا هر بار دوپامین ترشح میشود.
زمانی که یک اتفاق خوب تمام میشود، ما سراشیبی را تجربه میکنیم و پیشرفت ما شروع به پیمودن روندی ثابت یا کاهش یافتن میکند. این زمانیست که بیشتر ما کار را ترک میکنیم. دلیل اهمین این امر این است که اگر شما بتوانید پیش بینی کنید که در زمان یادگیری مسالهای جدید یک سراشیبی در انتظار شماست، مبارزه کردن با آن آسانتر خواهد بود. از آن مهمتر دلیل حضور آن سراشیبی این است که افرادی که به اندازه کافی مقاومت میورزند بتوانند روند رو به صعودی کسب کنند و به انتهای مسیر برسند.
یادداشت سردبیر:
با تشکر از آقای جهانگرد از اعضای فعال سایت که این مطلب را برای ما ارسال کرده اند.
امتیاز به این نوشته