ده کتاب داستان و نثر پیشنهادی برای ماه محرم

در این مطلب ده کتاب داستان و نثر پیشنهادی برای ماه محرم را معرفی کرده ایم.

حسینِ علی (درود خداوند بر او)

کتاب «حسینِ علی» تنها کتاب غیرشعری استاد محمدحسین مهدوی‌سعیدی (م.موید) است که اول بار توسط شرکت چاپ و نشر بین‌المللی در سال 1386 منتشر شد.

محمدحسین مهدوی‌ سعیدی که با تخلص شعریِ م. مؤیّد شناخته می‌شود، متولد 1322 در نجفِ اشرف است و از شاعران مدرن و موج نو به حساب می‌آید. شعرهای او از دهه‌ 40 در مجلات ادبی به چاپ رسیده، اما نخستین مجموعه شعرش با نام «مگر با لبخنده‌ ماه» در سال 1373 روانه بازار کتاب شده است. «گلی اما آفتابگردان» دومین دفتر از شعرهای منتشرشده‌ اوست که جایزه‌ شعر امروز ایران (کارنامه) را به دست آورده است.

«تو کجاست؟»، «سیماب‌های سیمین» ، «پروانه‌ بی‌خویشیِ من»، «نرگسِ هنوز»، «بی‌خوانشِ پرندگان»، «سه‌بار می‌گویم گل سرخ»، «دستاسِ هنوز می‌چرخد»(مجموعه شعر فاطمی)، «به سپیدیِ تاج‌محل» ، «پندار آبی» (طرح‌واره‌ها) ،«زیر درختِ آفتاب» و «درخشش شبانه سیب سایه» از دیگر دفتر شعرهای م. مؤید به شمار می‌روند.

موید در کتاب «حسین علی» در فصل هایی متعدد و کوتاه به روایت واقعه عاشورا می پردازد کتاب از حرکت امام از مدینه آغاز می شود و با شهادت حضرت اباعبدالله الحسین به پایان می رسد. کتاب «حسینِ علی» در مقایسه با کتاب های دیگر در این زمینه دارای ویژگی های منحصر به فرد زیادی است مهم ترین  ویژگی  کتاب مستند بودن روایات آن است کتاب در عین حال که از لحاظ ادبی اثری ارزشمند و قوی است ولی از لحاظ روایات تاریخی نیز متکی بر منابع متعدد و موثقی است و در پایان هر فصل از این منابع نام برده شده است.

دیگر ویژگی های کتاب « حسینِ علی» نثر منحصر به فرد موید است. موید که خود دارای تحصیلات حوزوی است و بر  زبان عربی تسلطی کامل دارد در این کتاب کم تر از لغات عربی استفاده کرده است و سعی نموده در این مقتل گونه فارسی جایگزین های مناسب و هنرمندانه ای برای لغات و عبارات عربی بیاورد و ترجمه ای بدیع از احادیث و روایات ارائه کند و آخرین نکته این که در بعضی از فصل های کتاب شعرهایی در قالب های کلاسیک نو از موید  در رثای سالار شهیدان و یارانشان آورده شده است  که خواندنشان خالی از لطف نیست.

کتاب «حسینِ علی» (درود خداوند بر او) در شصد و ده صفحه و با قیمت هشت هزار و پانصد در اختیار علاقمندان ادبیات عاشورایی قرار دارد.

بخش ابتدایی فصل شصت وهفت با عنوان «کربلا، چرایی گزینش» :

موید که از خانواده ای مذهبی و روحانی است و هم چنین خود دارای تحصیلات حوزوی نیز هست در کتاب «حسین علی» با نگرشی نو به سراغ روایت وقایع عاشورا رفته است. کتاب دارای فصول متعدد و کوتاهی است که از

«کربلا، همان جای که حسینِ علی در آن کشته شد -خداوند پذیره اش گردد- در سوی خشکیِ سرزمینِ کوفه است

حُر آن گروه را واداشت در همان جا فرود آیند، بی آب و آبادی. و این بیست و سومین جایِ فرودِ او بود.

و آن روز، روز پنج شنبه بود؛ روزِ دوم محرّم سالِ شصت و یک.

و حُر با سپاهیانش کنار او فرود آمد.

سیّد* فرماید: و چنین شد که هرگاه رفتن می آغازید، بازش می داشتند گاهی، و هم پایش می شدند گاهی دیگر؛ تا به کربلا رسید. و این دوّمِ محرم بود. و چون بدان جا رسید، فرمود: «نام این سرزمین چیست؟»

گفتند: «کربلا»

فرمود: «فرود آیید؛ به خدا سوگند! اینجاست جای فرودمان و جایِ فروریختنِ خونمان. به خدا سوگند! این جاست نگاره های گورهایمان. به خدا سوگند! این جاست شکنجه گاهِ به بند گرفتار آمدنِ بانوانِ مان. نیایم -درود خداوند بر او- چنین مرا فرمود»

پس فرود آمدند و توش و بُنه در سویی از فرات نهادند و خرگاهِ حسین برای خاندان و پسران و دخترانش برپا شد. هم چنین خرگاهِ برادران و عموزادگان برپاشد کنارِ خرگاهِ او؛ و خرگاهِ یاران و همراهان نیز.

و حُر فرود آمدِ حسین را در کربلا، برای عبیدالله نوشت.

*: سید بن طاووس مولف مقتل لهوف »

کتاب «حسینِ علی/ده کتاب داستان و نثر پیشنهادی برای ماه محرم

پدر،عشق، پسر

کتاب « پدر عشق پسر» داستان کوتاهی است به قلم سید مهدی شجاعی نویسنده معاصر که سی و پنجمین چاپ آن توسط انتشارات کتاب نیستان روانه بازار نشر شده است.

کتاب « پدر عشق پسر» دربردارنده فرازهایی از زندگی حضرت علی اکبر (ع) است. نکته جالب در رابطه با این کتاب راوی آن است، «پدر، عشق، پسر» از دید عقاب اسب حضرت علی اکبر (ع) روایت می شود و مخاطب راوی در داستان، لیلی بنت ابی‌مرّه مادر گرامی حضرت علی‌اکبر (ع) است.

فصول کتاب با عنوان «مجلس» نام گذاری شده و داستان متشکل از ده مجلس است که در هر مجلس، عقاب با زبانی عاطفی و دلنشین، صحنه‌ای از زندگی حضرت علی‌اکبر(ع) را روایت می‌کند و مجالس پایانی، به شهادت حضرتش در کربلا اختصاص دارد. گفتنی است که هر برش از زندگی حضرت که در مجالس ده‌گانه نمایانده می‌شود، در انتهای هر مجلس به گونه‌ای به واقعه‌ی کربلا مربوط و منتسب می‌شود و بدین ترتیب، تمام مجالس رنگ عاشورایی خود را حفظ می‌کند.

سید مهدی شجاعی در زمینه نثر و داستان آئینی و به خصوص عاشورایی از پیشتازان این عرصه محسوب می شود و کتاب های زیادی در این زمینه منتشر کرده الست که از این میان می توان به کتاب های : «کشتی پهلو گرفته» (فرازهایی از زندگی حضرت فاطمه زهرا س )، «آفتاب در حجاب» (فرازهایی از زندگی حضرت زینب س )، «سقای آب و ادب» ( زندگی حضرت ابوالفضل العباس ع ) اشاره کرد.

«پدر، عشق، پسر» در هشتاد و هشت صفحه و با قیمت 5500 تومان منتشر شده است.

بخشی از کتاب :

«و… اما حسین (ع)، نزدیک‌ترین، محبوب‌ترین و دوست داشتنی‌ترین هدیه را برای معاشقه با خدا برگزیده بود. شاید اندیشیده بود که خوب تر‌هایش را اول فدای معشوق کند و شاید این کلام علی اکبر (ع) دلش را آتش زده بود که: «یا ابة لا ابقانی الله بعدک طرفه عین.» «پدر جان! خدا پس از تو مرا به قدر چشم به هم زدنی زنده نگذارد. پدر جان! دنیای من آنی پس از تو دوام نیاورد. چشم های من، جهان را پس از تو نبیند»

چه خوب شد که نبودی لیلا!

کدام جان می‌توانست در مقابل این مناسبات عاشقانه دوام بیاورد؟ تو می‌خواستی کربلا باشی که چه کنی؟ که برای علی اکبر (ع) مادری کنی؟ که زبان بگیری؟ گریبان چاک دهی؟ که سینه بکوبی؟ که صورت بخراشی؟ که وقت رفتن از مهر مادری سرشارش کنی؟ که قدم‌هایش را به اشک چشم بشویی؟

یادت هست لیلا! یکی از این شب‌ها را که گفتم: «به گمانم امام، دل از علی اکبر (ع) نکنده بود.» به دیگران می‌گفت دل بکنید و ر‌هایش کنید اما هنوز خودش دل نکنده بود! اگر علی اکبر (ع) این همه وقت تا مرز شهادت رفت و بازگشت، اگر از علی اکبر (ع) به قاعده دو انسان خون رفت و هم چنان ایستاده ماند، همه از سر همین پیوندی بود که هنوز از دو سمت نگسسته بود. پدر نه، امام زمان دل به کسی بسته باشد و او بتواند از حیطه زمین بگریزد؟! نمی‌شود. و این بود که نمی‌شد. و… حالا این دو می‌خواستند از هم دل بکنند.

امام برای التیام خاطر علی اکبر (ع)، جمله‌ای گفت. جمله‌ای که علی اکبر (ع) را به این دل کندن ترغیب کند یا لااقل به او در این دل کندن تحمل ببخشد: «به زودی من نیز به شما می‌پیوندم.» آبی بر آتش! انگار هر دو قدری آرام گرفتند

پدر،عشق، پسر/ده کتاب داستان و نثر پیشنهادی برای ماه محرم

فتح خون

کتاب «فتح خون» اثری است روایی از وقایع عاشورا شصت و یک هجری از سید شهیدان اهل قلم سید مرتضی آوینی است که توسط انتشارات واحه تجدید چاپ شده است.

این کتاب یکی از متفاوت ترین کتاب های نویسنده سری کتاب های «آینه جادو» است. کتاب های که تا به حال از شهید آوینی منتشر شده است بیش تر در حوزه رسانه و تحلیل مسائل اجتماعی جهان معاصر است  آوینی در این کتاب با فرم و بیانی جدید به روایت و هم چنین تحلیل حرکت امام حسین از مدینه به سمت کربلا پرداخته است و در بسیاری از موارد به مسائل جهان امروز نقبی زده است. متن کتاب‌، از دو قسمت کلی تشکیل شده است‌.

قسمت اول که متن اصلی کتاب است‌، به شرح و بیان وقایع و توصیف ماجراهای پیش‌آمده از رجب سال 60 تا محرم سال 61 هجری می‌پردازد؛ و پاره دوم که از زبان «راوی‌» روایت می‌شود، تحلیل و رازگشایی همان وقایع و ماجراهاست و در واقع بخش برجستة کتاب نیز همین است‌.

«فتح خون»‌ در ده فصل روایت می‌شود: آغاز هجرت عظیم‌، کوفه‌، مناظرة عقل و عشق‌، قافلة عشق در سفر تاریخ‌، کربلا، ناشئة‌اللیل‌، فصل تمییز خبیث از طیّب (اتمام حجت‌)، غربال دهر، سیارة رنج و تماشاگه راز. و نکته دیگر آن که شهید آوینی بخش اعظم «فتح خون‌» را در محرم سال 1366 به رشتة تحریر درآورد و در سال های بعد، آن را ویرایش و تکمیل کرد. اما فصل دهم کتاب که باید به وقایع ظهر عاشورا می‌پرداخت‌، ناتمام مانده‌است‌. گویی آوینی این فصل را در عمل و با شهادت خویش به پایان رسانده‌ است‌.

«فتح خون» در صد و چهل و چهار صفحه و با قیمت هشت هزار تومان توسط انتشارات واحه منتشر شده است.

فتح خون

بخشی از کتاب «فتح خون» به روایت راوی:

« راوی: قافله عشق در سفر تاریخ است و این تفسیری است بر آن چه فرموده اند: کل یوم عاشورا و کل ارضٍ کربلا… این سخنی است که پشت شیطان را می لرزاند و یاران حق را به فیضان دائم رحمت او امیدوار می سازد.

و تو ، ای آن که در سال شصت و یکم هجری هنوز در ذخایر تقدیر نهفته بوده ای و اکنون ، در این دوران جاهلیت ثانی و عصر توبه بشریت ، پای به سیاره زمین نهاده ای ، نومید مشو ، که تو را نیز عاشورایی است و کربلایی که تشنه خون توست و انتظار می کشد تا تو زنجیر خاک از پای اراده ات بگشایی و از خود و دلبستگی هایش هجرت کنی و به کهف حَصینِ لازمان و لامکان ولایت ملحق شوی و فراتر از زمان و مکان ، خود را به قافله سال شصت و یکم هجری برسانی و در رکاب امام عشق به شهادت رسی… یاران! شتاب کنید ، قافله در راه است . می گویند که گناهکاران را نمی پذیرند ؟ آری ، گناهکاران را در این قافله راهی نیست … اما پشیمانان را می پذیرند . آدم نیز در این قافله ملازم رکاب حسین است ، که او سرسلسله خیل پشیمانان است ، و اگر نبود باب توبه ای که خداوند با خون حسین میان زمین و آسمان گشوده است ، آدم نیز دهشت زده و رها شده و سرگردان ، در این برهوت گمگشتگی وا می ماند

فراموشان

کتاب «فراموشان» اثری است در حوزه ادبیات عاشورایی از داوود غفارزادگان نویسنده نام آشنای معاصر است که توسط انتشارات قدیانی به چاپ رسیده است.

داوود غفارزادگان از نویسندگان با سابقه معاصر است که تا به حال آثار متعددی از وی چه در زمینه ادبیات بزرگ سال و چه در زمینه ادبیات کودک و نوجوان منتشر شده است. کتاب «فراموشان» نیز یکی از آثار وی در حوزه ادبیات نوجوان است که در داستان هایی جداگانه ولی به هم پیوسته به واقایع عاشورا می پردازد یکی از نکات قابل توجه در رابطه با این کتاب راویان آن افرادی هستند که تا به حال کم تر به آن ها پرداخته شده است افرادی نظیر:  تامه؛ والی مدینه، همسر زهیر بن قین، یکی از سربازان حر بن زید ریاحی و…

نکته دیگر درباره این کتاب، نحوه روایت نویسنده است. تاکنون در مقاتل، حادثه عاشورا و وقایع قبل و بعد آن، در یک روایت کلی و یک پارچه بیان می‌شد. نهایتا با یک فصل‌بندی، بخش‌های مختلف این ماجرا از هم تفکیک می‌شد، اما کل واقعه در قالب یک روایت بود. در حالی‌که غفارزادگان این واقعه را به شکل داستان‌هایی جداگانه دیده است که هر کدام هم راوی خود را دارند. این داستان‌ها وقتی کنار هم چیده می‌شوند، کلیت حادثه کربلا و شهادت امام حسین(ع) را ترسیم می‌کنند، ولی به‌تنهایی نیز دارای مزیت و معنا هستند.

چاپ هشتم کتاب «فراموشان» در نود و هشت صفحه و با قیمت هزار تومان توسط انتشارات قدیانی منتشر شده است

قسمتی از کتاب «فراموشان» در ادامه آمده است:

«می‌بینید که با من چه کردند؟ میان زباله‌ها نشسته‌ام و زخم‌هایم را با سفال می‌تراشم. گفتند که طاقت بوی ناخوشایندم را ندارند و زخم‌های کریهم را نمی‌خواهند ببینند. زن و فرزندانم را از من دور کردند و مرا آوردند در این مزبله رها ساختند. برادر زنم آورد! آن کفتار پیر سگ‌کش. می‌دانید! وقتی از شما سگان یکی هار می‌شود، اوست که می‌آید برای کشتنش. و مرا چون سگی هار آورد و این جا رها کرد.

هرچه نالیدم و التماس کردم، گوش نداد. می‌گفت: وقت مردنت رسیده، قیس! و از روی گاری پرتم کرد میان زباله‌ها. همه بودید و دیدید. ایستاده بودید بالای بلندی و زبان سرختان بیرون بود.

این قدر نزدیکم نشوید! چه می‌خواهید از جانم؟ مگر من لاشه‌ام که می‌خواهید بدریدم؟ کمی عقب‌تر بروید! نفستان که به صورتم می‌خورد، می‌لرزم… لااقل بگذارید سینه‌ام را خالی کنم! مگر فقط من بودم؟ کدام یک از این کوفیان نبودند؟ همه آن جا بودند. آن هایی که توان جنگیدن نداشتند، مثل شما ایستاده بودند بالای بلندی. منتظر بودند که کار یک سره شود. من میان سربازان بودم. همه آمده بودند برای غارت. همه بودند. من هم یکی از آن ها. وقتی نامه نوشتند که «بیا ای حسین»، من هم بودم.

مگر آن ها نبودند که مسلم را تنها گذاشتند و گماشتگان پسر مرجانه در کنج درِ خانه طوعه او را به سنگ و تیر مجروح کردند و گرفتند؟! یادشان رفته وقتی مسلم از مسجد بیرون آمد، هیچ یک از آن ها پشت سرش نبود!

مگر من او را غریب و تنها در کوچه‌های تاریک رها کردم؟ مگر همه نخزیدند به کنج خانه‌ها، که من هم نرفته باشم؟ خب، زن و فرزند داشتم و از پسر زیاد، مثل شما سگان می‌ترسیدم. مگر یادم رفته بود که پدرش با پدران ما چه کرد؟ آن ها را از همین نخل‌های کوفه به دار آویخت و دست و پایشان را برید. عبیدالله پسر عمو بود!  با شمشیر آخته و انبان پر از طلا آمده بود و من یکی از این مردمان، بیشتر نبودم…»

کتاب «فراموشان»

نامیرا

کتاب «نامیرا» رمانی در حوزه ادبیات عاشورایی از صادق کرمیار نویسنده و کارگردان معاصر است که اول بار در سال 1388 توسط انتشارات کتاب نیستان منتشر شد.

پیرنگ اصلی رمان «نامیرا» داستان عاشقانه دختر و پسری از اهالی کوفه است که در متن وقایع عاشورا قرار می گیرند و بدون منفعت طلبی های روز افزون مردم کوفه به دنبال حقیقت هستند. اما در میان رفتارهای متناقض سرداران بزرگ کوفه، بین حمایت از امام حسین (ع) و یا وفاداری به یزید سرگردانند.

صادق کرمیار که پیش از این بیش تر به عنوان فیلمنامه نویس و کارگردان شناخته می شود در چند سال اخیر با انتشار چند رمان و داستان خود را به عنوان یک داستان نویس جدی نیز مطرح کرد. از دیگر آثار کرمیار می توان به رمان های غنیمت، دشت های سوزان و درد  اشاره کرد.

یازدهمین چاپ رمان «نامیرا» در سیصد و سی و چهار صفحه و با قیمت شانزده هزار تومان در دسترس علاقمندان قرار دارد.

بخشی از رمان «نامیرا»:

«…مرد ایستاد و دوباره رو به عبدالله برگشت. عبدالله به سوی او رفت. گفت:

«من هم پسر فاطمه را شایسته‌تر از همه برای خلافت می‌دانم، اما در حیرتم که حسین چگونه به مردمی تکیه کرده که پیش از این، پدرش و برادرش، آن‌ها را آزموده‌اند و اکنون نیز به چشم خویش دیدم کسانی را که او را دعوت کردند، به طمع بخشش‌های ابن‌زیاد چگونه به پسر عقیل پشت کردند و هانی را تنها گذاشتند. به خدا سوگند تردید ندارم که این مردم حسین را در مقابل لشکر شام تنها خواهند گذاشت. یزید به خونخواهی ابن‌زیاد خون‌ها خواهد ریخت

مردم آرام گفت: «آیا حسین بن علی این ها را نمی‌داند؟

«اگر می‌داند، پس چرا به کوفه می‌آید؟»

مرد گفت: «او حجت خدا بر کوفیان است که او را فراخواندند تا هدایتشان کند

عبدالله گفت: «چرا در مکه نماند، آن هم در روزهایی که همه‌ی مسلمانان در آن‌جا گرد آمده‌اند. آن‌ها نیاز به هدایت ندارند؟»

مرد گفت: «آن‌ها که برای حج در مکه گرد آمده‌اند، هدایتشان را در پیروی از یزید می‌دانند و یزید کسانی را به مکه فرستاد تا امام را پنهانی بکشند، همان طور که برادرش را کشتند. و اگر ما را در خلوت می‌کشتند، چه کسی می‌فهمید، امام چرا با یزید بیعت نکرد؟»

عبدالله گفت: «می‌توانست به یمن برود یا مصر یا به شام برود و با یزید گفتگو کند

مرد گفت: «اگر معاویه با گفتگو هدایت شد، فرزندش هم هدایت می‌شود؛ و اما اگر به یمن یا به مصر می‌رفت، سرنوشتی جز آن چه در مکه برایش رقم زده بودند، نداشت. اما حرکت او به کوفه، آن هم با اهل‌بیت، بیش از هر چیز یزید را از خلافتش به هراس خواهد انداخت و مسلمانان را به فکر

خواست برود لختی مکث کرد و دوباره رو به عبدالله برگشت و گفت:

«و اما من! هرگز برای امام خویش تکلیف معین نمی‌کنم، که تکلیف خود را از حسین می‌پرسم. و من حسین را نه فقط برای خلافت، که برای هدایت می‌خواهم. و من… حسین را برای دنیای خویش نمی‌خواهم، که دنیای خویش را برای حسین می‌خواهم. آیا بعد از حسین کسی را می‌شناسی که من جانم را فدایش کنم؟»

و رفت. عبدالله مات ماند. وقتی مرد دور شد، عبدالله لحظه‌ای به خود آمد. برگشت و اسب خویش را آورد و مرد را صدا زد:

«صبر کن، تنها و بی‌مرکب هرگز به کوفه نمی‌رسی

مرد ایستاد و افسار اسب را گرفت و گفت:

«بهای اسب چقدر است؟»

«دانستن نام تو

مرد سوار بر اسب شد:

«من قیس بن مسهر صیداوی هستم. فرستاده‌ی حسین بن علی

و تاخت. عبدالله مانند کسی که گویی سال‌ها در گمراهی بوده و تازه راه هدایت را یافته بود، به زانو نشست و سرش را میان دست‌ها گرفت…»

t ده کتاب داستان و نثر پیشنهادی برای ماه محرم

ماه به روایت آه

کتاب «ماه به روایت آه» یکی از جدیدترین آثار ابوالفضل زرویی نصرآباد شاعر و نویسنده معاصر است که به فراز هایی از زندگی حضرت ابوالفضل العباس (ع) می پردازد.

ابوالفضل نصرآباد  پیش از این به عنوان یکی از مطرح ترین طنزپردازان معاصر شناخته می شد که هم در شعر و هم نثر آثار قابل توجهی  از وی منتشر شده است ولی با انتشار «ماه به روایت آه» جلوه ی دیگری از توانایی های وی برای مخاطبان ادبیات نمایان شد.

هرچند که پیش از این چندین شعر جدی از وی به صورت پراکنده در نشریات مختلف منتشر شده است (که یکی از آن ها  قصیده ی زیبایی برای حضرت ابوالفضل العباس (ع) با مطلع: « شراره می‌کشدم آتش از قلم در دست/ بگو چگونه توان برد سوی دفتر دست؟ » است.)  ولی «ماه به روایت اه» را می توان اولین کار جدی ابوالفضل زرویی نصرآباد طنزپرداز به حساب آورد.

زرویی نصرآباد در «ماه به روایت آه» در دوازده فصل جداگانه با دوازده راوی مختلف به ناگفته هایی از قبل و بعد از شهادت پرچمدار کربلا می پردازد. به جز یک راوی (زید بازرگان) تمام راویان کتاب (مسلم بن عقیل ، فاطمه کلابیه ، حضرت زینب ، امام حسین علیه السلام ، ام کلثوم ، لبابه ، عبدالله بن ابی محلّ ، کزمان ، شبث بن ربعی ، سرجون و عبیدالله بن عباس) شخصیت های واقعی اند.

چاپ چهارم کتاب « ماه به روایت آه» با 192 صفحه و با قیمت 11500 تومان توسط انتشارات کتاب نیستان در دسترس علاقمندان ادبیات قرار گرفته است.

بخش زیر از زبان حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) روایت می شود:

«کجاست برادرم؟ کجاست یاورم؟ کجاست عباس؟

امروز پیش از همه، اجازه نبرد خواستی. گفتم: عباسم! اذا مضیت تفرق عسکری… اگر از دستم بروی، سپاهم از هم می‌گسلد.

نورچشمم علی‌اکبر، یادگار برادرم قاسم، تمام یاران، برادران، برادرزادگان و خواهرزادگانمان را پیش تو فرستادم. عزیزترینم! تا تو بودی امید و رغبت و انگیزه حیات هم بود

آن گاه که همه رفتند با چشمانی اشکبار و لحنی ملتمسانه آمدی که: «مولای من! به خدا که جگرم از داغ رفتگان می‌سوزد و زندگی را بی‌اینان خوش نمی‌دارم. آقای غریب و بی‌کسم، بگذار بجنگم

بگذارم بجنگی؟ تو آخرین امید و عزیزترین کس حسینی. تو ماه خاندان بنی‌هاشمی. تو جگربند و تکیه‌گاه منی. اگر گزندی به وجود نازنینت برسد چه؟ اگر زنان و اطفال خیمه‌گاه خبردار شوند که به تو چشم زخمی رسیده، بند دل و رشته امیدشان پاره می‌شود… نه برادرم، نه امیدم، نه… جنگ نه، اما کودکان تشنه‌اند. اگر می‌توانی، تنها قدری آب

آه، آه، آه…عباسم! آیا در خوابی که امید بیداریت را داشته باشم. بر من دشوار است که تو را به زمین تفته غرقه به خون بنگرم.

الان انکسر ظهری و قلت حیلتی و شمت بی عدوی.

حال، کمرم شکست و رشته تدبیرم گسست و دشمنم به زبان شماتت در بست …»

ماه به روایت آه

شمّاس شامی

کتاب «شمّاس شامی» یکی از رمان های مجید قیصری از نویسندگان مطرح معاصر است که چاپ سوم آن توسط نشر افق در اختیار علاقمندان ادبیات قرار گرفته است.

مجید قیصری «در شمّاس شامی»  با نگاهی کاملا جدید و بدیع به سراغ واقعه عاشورا را رفته است که مهم ترین امتیاز کتاب به حساب می آید. راوی کتاب خادم جالوت سفیر روم در شام است . سفیر روم در دربار شام، طی اتفاقات بعد از ماجرای کربلا ناپدید می شود، و کل کتاب نامه های خدمتگزار او(شماس) به مامور امپراتوری روم است که برای پی گیری این قضیه به شام آمده. شماس واقعه را از زمانی که زمزمه های شورش علیه خلیفه در شام پیچیده بود، تا ورود اسرا به دربار یزید و کمی بعد از آن نقل می کند. در حقیقت در «شمّاس شامی» حوادث عاشورا از زبان شخصی خارجی است که شناخت چندانی از اوضاع و احوال اعراب و مسلمانان ندارد.

«شمّاس شامی» در 159 صفحه و با قیمت 3700 تومان در اختیار مخاطبان ادبیات قرار دارد.

بخشی از کتاب در ادامه آمده است :

« جنگ هنوز تمام نشده داستان های بسیاری از کشته ها و اسرا شنیده می شد که باورش برای من کمی سخت بود. اما این داستان بین راهبان دیر دهان به دهان می گشت. شاید اخبار به این علت زودتر از جاهای دیگر به دیر و راهبان می رسید که آن ها بیش تر به امور ماوراء طبیعی علاقه دارند تا امور طبیعی. همان طور که طبیعت راهبان دیر اقتضا می کند، انتظار می رفت از همان ابتدای شورش کاری به جنگ و نتیجه جنگ نداشته باشند و این برای من که آدمی دست پرورده ی  سیاست و استدلال بودم،  سخت عجیب می امد.

این اخبار کم تر از یک هفته پس از خاتمه جنگ بر سر زبان ها افتاده بود. می گفتند تعداد شورشیان کم تر از دویست تن بوده. راهبان دیر می گفتند این چگونه جنگی بوده است که ناراضیان خلیفه جوان، زن و بچه های خود را به میدان درگیری آورده اند؟ آن چه راهبان دیر از احوال شورشیان شنیده بودند بیش تر به آوارگی و بی خانمانی می مانست تا شورش علیه خلیفه! با این جنبه از حرکت شورشیان کاری ندارم، حرف و نقل هایی که بعد از جنگ شروع شده بود بسیار شنیدنی تر بود. در آن حال که اخبار مربوط به اسرا را می شنیدم به این فکر می کردم که لشکریان خلیفه که توانسته بودند. به ضرب تیغ شمشیر صدای مخالفان خود را قطع کنند، حالا به چه حربه ای می خواستند جلوی شایعات بعد از جنگ را بگیرند؟ اخباری که در دل راهبان دیر (ما کافران) رسوخ کرده بود، با مسلمین که دیگر معلوم است چه می کند!

به عنوان نمونه می گفتند: «وقتی که سربازانه محافظ اسرا، سر فرمانده دشمنان خلیفه ی جوان را روی تخته سنگی گذاشته اند تا استراحت کنند، چکه ای خون تازه بر تخته سنگی چکیده و از دل سنگ، خون تازه ای جوشیدن گرفته!» وقتی این داستان را برای سرورم تعریف کردم، می دانید چه گفتند؟

گفتند: «هم چون سر مبارک حضرت یحیی نبی

شمّاس شامی

راز سر به مهر

کتاب «راز سر به مهر» برگزیده سی و پنج سال ادبیات عاشورایی در ایران با گردآوری و تنظیم حسین حداد توسط انتشارات سوره مهر به چاپ دوم رسیده است.

«راز سر به مهر» در بردارنده بیست و پنج داستان  کوتاه از نویسندگان سال های بعد از انقلاب اسلامی است که از این میان می توان از نویسندگانی چون: سید مهدی شجاعی، داوود غفارزادگان، محمد رضا بایرامی، فریدون عموزاده خلیلی، میثاق امیر فجر، مجید شاه حسینی، سید ابوالقاسم حسینی (ژرفا) و سید محمد سادات اخوی اشاره کرد. نکته قابل توجه در رابطه با کتاب «راز سر به مهر» داستانی از قیصر امین پور شاعر شناخته شده معاصر  با عنوان «شبیه، شبیه، شبیه» است که اول بار در کتاب «طوفان در پرانتز» (انتشارات برگ 1365) منتشر شد.

کتاب «راز سر به مهر» در دویست و سی و پنج صفحه و با قیمت هشت هزار و پانصد تومان در اختیار مخاطبین داستان عاشورایی قرار دارد.

بخشی از داستان «شبیه، شبیه، شبیه» از قیصر امین پور:

«من دیر رسیدم. شبیه حضرت عباس می خواست به میدان برود. حتی از «حر» هم دیرتر رسیده بودم! اما گویا هنوز هم دیر نشده بود. شبیه شمر با کلاه خود و شمشیر و زره، در میدان جولان می داد و وقیحانه به قصد خود اعتراف می کرد. سمت راست میدان، اهل حرم و سبز پوشان ایستاده اند و سمت چپ، سرخ پوشان. چقدر نزدیک و چقدر دور! مشکل بود تا باور کنم که اینجا کربلا و امروز عاشورا است؛ ولی شبیه بود!

شبیه حضرت عباس از امام اذن میدان می خواست.امام در زمینه شور می خواند و شبیه عباس با شور پاسخ می داد؛ اما سرخ پوشان همه خارج از دستگاه و بی تحریر می خواندند. من خیلی دلم می خواست امام را ببینم؛ اما دور بود و چهره اش را خوب نمی دیدم. امام با دست مبارک، بر تن شبیه عباس کفن پوشاند. شبیه عباس برق آسا به قصد آب بر اسب جست. اسب بال گرفت و تماشاگران غوغا کردند. همه چیز معمولی؛ تا این که ناگهانی زنی از میان جمعیت تماشاگر بیرون پرید.

تنم لرزید. زن زمین خورد. از زمین برخاست ؛ یا حضرت عباس! زن سیاه پوش با کودک در آغوش! همین که از صف تماشاگران جدا شد به میدان رسید. خدایا، هیچ وقت میدان این قدر نزدیک نبوده است! در یک قدمی! زن به میدان زد. سراسیمه می دوید. ناگهان ایستاد. خم شد. مشتی خاک برداشت، به سر خود زد و به سر کودکش نیز. هم چنان سراسیمه می رفت. چه می خواهد بکند؟ قرار نبود کسی از صف تماشاگران به میدان برود…»

راز سر به مهر

آن جا که حق پیروز است

کتاب «آن جا که حق پیروز است» یکی از سه گانه های عاشورایی پرویز خرسند نویسنده و شاعر نام آشنای معاصر است که یازدهمین چاپ ان توسط انتشارات کتاب نیستان منتشر شده است.

پرویز خرسند با کتاب های «آن جا که حق پیروز است»، «برزیگران دشت خون» و «مرثیه ای که ناسروده ماند» از پیشگامان عرصه ادبیات آئینی و عاشورایی محسوب می شود. وی در «آن جا که حق پیروز است» با رویکردی کاملا مستند به سراغ واقعه عاشورا رفته است ولی در عین حال زبان و بیانی ادبی و هنرمندانه دارد.  گفتنی است که بخش هایی از این کتاب در کتب درسی مدارس نیز آورده شده است.

کتاب «آن جا که حق پیروز است» در دویست و بیست و چهار صفحه و با قیمت سه هزار تومان در بازار کتاب موجود است.

بخشی از کتاب «آن جا که حق پیروز است» :

«…حسین به سوی مرگ می‌شتابد و می‌رود تا سینه را آماج پیکان دشمن سازد. آیا همراهی‌اش کنیم؟ آیا ما هم چون او از همه چیز بگذریم و با پای خود به کام مرگ رویم؟ یا به زندگیمان بیندیشیم و جان خود را حفظ کنیم؟… این فکر و اندیشه در مغز همه به وجود آمد و به معارضه پرداخت: در آن دوردست ها شرف هست و افتخار، عظمت است و پاکی، اما پایی راهوار و نیرویی شگرف و قلبی آهنین می‌خواهد و اینجا سکوت است و سکون، آسایش است و لذت، پول است و شهرت و تنها رسیدن به این‌ها فقط به چند کرنش و تعظیم و اظهار چاکری و عبودیت احتیاج دارد. کدام‌یک را باید انتخاب کرد؟

آیا نیرویی هست که به راه افتد؟ آن جا که خورشید بی‌دریغ به همه جا نور می‌پاشد. آن جا که حق حکومت می‌کند. آن جا که … و آن جا که انسان‌ها آزاد زندگی می‌کنند و زنجیربافان از بیکاری در حال مرگند. راهی بس دشوار دارد. تنگه‌های مرگ باز و گشوده‌اند، کویرهای خشک دامن گسترده‌اند، گرگان گرسنه دهان باز کرده‌اند و سنگلاخ‌ها به انتظار نشسته‌اند تا پاهای برهنه‌ پیشروان را در هم شکافند و از راهشان بازدارند، اما در برابر عشقی بزرگ و مقدس، تاب مقاومت ندارند.

اگر آرزوی چنان دیاری در دل خانه کرده، باید از این راه پرخطر گذشت و نمی‌توان گذشت مگر این‌که عشق خدا به دل و شمشیر آزادگی در دست گرفت….»

طلسم سنگ

کتاب «طلسم سنگ» مجموعه نثرهای عاشورایی دکتر سید حسن حسینی شاعر و پژوهشگر معاصر است که توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است.

سید حسن حسینی از شاعران شناخته شده انقلاب اسلامی است که اشعار زیادی با مضامین انقلابی در سال های انقلاب اسلامی و دفاع مقدس سروده است وی پس از سال های دفاع مقدس به صورت جدی به شعر آئینی روی آورد و در اوائل دهه هفتاد مجموعه شعر عاشورایی « گنجشک و جبرئیل» از وی منتشر شد که جریان تازه ای درحوزه شعر عاشورایی به راه انداخت. حسینی علاوه بر شعر در حوزه های مختلف نثر نظیر نقد ، ترجمه و نثر ادبی نیز فعالیت داشت و چند اثر نیز در این زمینه منتشر کرد.

مجموعه نثر های عاشورایی «طلسم سنگ» اول بار در سال هزار و سیصد و هشتاد و دو منتشر شد و در بردارنده یازده  نثر عاشورایی پیوسته است که در جای جای آن برای زیباتر شدن کار و هم چنین تاثیر گذاری بیش تر از اشعار شاعران کلاسیک استفاده شده است عناوین کتاب عبارتند از: چهل سال در چهار ثانیه، راز ماندگاری کربلا، تصویرنامه شقایق، در ذکر شام عاشورا، نمایی از شهادت حر، با چنگ های خمیده قامت، دستهایی از این دست، تنهایی امام پس از شهادت همه یاران، فصلی با سالار صبوران، با چارمین چکاد و هفت منزل تا بهار کربلا.

ششمین چاپ «طلسم سنگ» در صد و بیست و هشت صفحه و با قیمت شش هزار تومان توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است.

بخشی از نثر «با چنگ های خمیده قامت» در ادامه آمده است:

« راوی: چگونه بود که کلام امام همام جز در جان حرّ نگرفت؟

سروش: گوهر پاک بباید که شود قابل فیض

ورنه هر سنگ و گلی لولو و مرجان نشود!

راوی: مگر باران نبود که می بارید از ابر کریم گلوی حسین؟

سروش: باران بود و از جان حر، شکوفه های ابدی برکشید و در شوره زار جان «تن بندگان» زمانه، جز بر خار و خس نیفزود!

راوی: مگر می شود آفتاب عالم تاب را ندید!

سروش: آن که پشت به آفتاب ایستاده است، جز سایه خود را نمی بیند! لشکریان عمر سعد در رکاب راهنمای گمراهشان، پشت به آفتاب صدای حسین (ع) تا ختند و جز سایه «خود» که سایه شیطان است ندیدند!

راوی:در واپسین دم، حر با مولای خود چگونه دم زد؟

سروش: عرض کرد: ای زاده ی نبی خدا! آیا از من راضی شدی؟

راوی: حسین چه گفت؟

سروش: سالار کربلا فرمود: آری از تو راضی شدم! تو به راستی که حر و آزاده ای، همان گونه که مامت تو را آزاده نامید!

راوی: پس از رستگاری حر، جوانان بسیاری به میدان شدند و مردانه جنگیدند و حریم رسول الله را از هجوم اشقیا در امان داشتند! تا آن که نوبت به پیران رسید.

راوی: شگفتا پیران پیرو به میدان در آمده اند؟

سروش: پیرو و جوان ز هم نکند فرق، شور عشق

این جا فلک به قد دو تا رقص می کند!

راوی: گویا مسلم بن عوسجه و حبیب بن مظاهرند که با قامت کمانی، شمشیر حمایل کرده اند و به قصد اذن میدان به محضر امام می رسند!

سروش : اذن میدان می طلبند و امام این پیران را از جهاد معاف می دارد.

راوی: می پذیرند!

سروش: آه از نهادشان بر آمده به زبان حال عرضه می دارند:

قد خمیده ما سهلت نماید اما

بر چشم دشمنان تیر از این کمان توان زد

… »

اندیشمندان جهان درباره عاشورا چه می گویند؟

عاشورا در ادبیات فارسی؛ از گذشته تا به امروز

امتیاز به این نوشته
مقاله رو دوست داشتی؟
ارسال نظر
نظرت چیه؟
لینک کوتاه این مطلب
تبلیغات
جدیدترین‌ها
تبلیغات
محبوب‌ترین‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیشنهاد نوجوان‌ها