صلای سرخوشی ای صوفیان باده پرست
اساس توبه که در محکمی چو سنگ نمود
ببین که جام زجاجی چه طرفهاش بشکست
بیار باده که در بارگاه استغنا
چه پاسبان و چه سلطان چه هوشیار و چه مست
از این رباط دودر چون ضرورت است رحیل
رواق و طاق معیشت چه سربلند و چه پست
مقام عیش میسر نمیشود بیرنج
بلی به حکم بلا بستهاند عهد الست
به هست و نیست مرنجان ضمیر و خوش میباش
که نیستیست سرانجام هر کمال که هست
شکوه آصفی و اسب باد و منطق طیر
به باد رفت و از او خواجه هیچ طرف نبست
به بال و پر مرو از ره که تیر پرتابی
هوا گرفت زمانی ولی به خاک نشست
زبان کلک تو حافظ چه شکر آن گوید
که گفته سخنت میبرند دست به دست
تعبیر:
به سهولت و راحتی به مقام و مادیات نخواهی رسید. همه چیزت باید در حد کمال باشد. باطن خوب، کار حلال، هوشیاری و تقوی، در این صورت است که به هدف خواهی رسید و به هر مقام و منزلتی که رسیدی سر تعظیم در برابر خداوند فرود آر وگرنه باز همه چیز را از دست خواهی داد.