کنون که بر کف گل جام باده صاف است
به صد هزار زبان بلبلش در اوصاف است
بخواه دفتر اشعار و راه صحرا گیر
چه وقت مدرسه و بحث کشف کشاف است
فقیه مدرسه دی مست بود و فتوی داد
که می حرام ولی به ز مال اوقاف است
به درد و صاف تو را حکم نیست خوش درکش
که هر چه ساقی ما کرد عین الطاف است
ببر ز خلق و چو عنقا قیاس کار بگیر
که صیت گوشه نشینان ز قاف تا قاف است
حدیث مدعیان و خیال همکاران
همان حکایت زردوز و بوریاباف است
خموش حافظ و این نکتههای چون زر سرخ
نگاه دار که قلاب شهر صراف است
تعبیر:
آنقدر پیشرفت می کنی که نامت بر سر زبان ها می افتد. در علم و تحصیل بکوش که در این راه با تو قیاس نیست. اما هوشیار باش حسد ورزان زیر پایت را خالی نکنند. با خدا باش، نمازت را به موقع بخوان تا او هم کمکت کند.
امتیاز به این نوشته