غزل شماره ۱۱۵ حافظ

درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد

طراحی سایت فروشگاه حرفه ای با هوشمند گستران😍 (کلیک کنید)

نهال دشمنی برکن که رنج بی‌شمار آرد

چو مهمان خراباتی به عزت باش با رندان

که درد سر کشی جانا گرت مستی خمار آرد

شب صحبت غنیمت دان که بعد از روزگار ما

بسی گردش کند گردون بسی لیل و نهار آرد

عماری دار لیلی را که مهد ماه در حکم است

خدا را در دل اندازش که بر مجنون گذار آرد

بهار عمر خواه ای دل وگرنه این چمن هر سال

چو نسرین صد گل آرد بار و چون بلبل هزار آرد

خدا را چون دل ریشم قراری بست با زلفت

بفرما لعل نوشین را که زودش باقرار آرد

در این باغ از خدا خواهد دگر پیرانه سر حافظ

نشیند بر لب جویی و سروی در کنار آرد

تعبیر:

دنیا پستی و بلندی های زیادی دارد. گاهی خوب و گاهی بد، گاهی خزان و گاهی بهار در هر صورت تو فقط به دوستا ها بیاندیش تا التیام دل بی قرار دیگران باشی. بدون دوست خود را تهی می دانی از خدا می خواهی همین چند صباحی را که زنده هستی در کنار دوست باشی و با دوست بمیری.

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
غزل شماره 279 حافظ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *