غزل شماره ۳۲۸ حافظ

من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم

طراحی سایت فروشگاه حرفه ای با هوشمند گستران😍 (کلیک کنید)

لطف‌ها می‌کنی ای خاک درت تاج سرم

دلبرا بنده نوازیت که آموخت بگو

که من این ظن به رقیبان تو هرگز نبرم

همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس

که دراز است ره مقصد و من نوسفرم

ای نسیم سحری بندگی من برسان

که فراموش مکن وقت دعای سحرم

خرم آن روز کز این مرحله بربندم بار

و از سر کوی تو پرسند رفیقان خبرم

حافظا شاید اگر در طلب گوهر وصل

دیده دریا کنم از اشک و در او غوطه خورم

پایه نظم بلند است و جهان گیر بگو

تا کند پادشه بحر دهان پرگهرم

تعبیر:

اینقدر خودتان را دست پائین نگیرید. شما هم می توانید مثل دیگران کاری کنید که پولدار و با مقام شوید کمی همت لاز است و امید داشته باشید. نماز و ایمان فراموشتان نشود. زمانی به وصال یار و حاجتتان می رسید که تمام سعی و اهتمام خود را به کار ببندید.

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
غزل شماره 160 حافظ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *