غزل شماره ۴۰۶ حافظ

گفتا برون شدی به تماشای ماه نو

طراحی سایت فروشگاه حرفه ای با هوشمند گستران😍 (کلیک کنید)

از ماه ابروان منت شرم باد رو

عمریست تا دلت ز اسیران زلف ماست

غافل ز حفظ جانب یاران خود مشو

مفروش عطر عقل به هندوی زلف ما

کان جا هزار نافه مشکین به نیم جو

تخم وفا و مهر در این کهنه کشته زار

آن گه عیان شود که بود موسم درو

ساقی بیار باده که رمزی بگویمت

از سر اختران کهن سیر و ماه نو

شکل هلال هر سر مه می‌دهد نشان

از افسر سیامک و ترک کلاه زو

حافظ جناب پیر مغان مامن وفاست

درس حدیث عشق بر او خوان و ز او شنو

تعبیر:

دوستانت به تو وفا نکرده اند و کارهایی را که برایشان انجام داده ای به نیم جو هم ارزش قائل نیستند ولی شما اجر و ثواب د راه خدا را در جایی دیگر دریافت می کنید. به سفری پرخیر و برکت می روید. گم شده ی بخت خویش را در آن سفر می یابید و درسعشق را در ان سفر می آموزید. انشاالله

امتیاز به این نوشته
شاید به این مطلب هم علاقمند باشید
غزل شماره 474 حافظ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *