خب ما حسابی سرگرم کار روی داستان گربههای فضایی هستیم. منظورم از ما، من و کپک است. امروز زیر سایهی یک درخت نشسته بودیم و در حالی که باریکههای آفتاب از لابهلای برگها روی صورتمان میتابید قهوهای خوشمزه میخوردیم و روی کاغذهایمان مینوشتیم و خط میزدیم و با هم حرف میزدیم تا به بهترین نتیجه برسیم.
در همین لحظهها بود که دیدیم دو گربهی شاد و شنگول دارند به سمت ما میآیند. وای که چه ترکیب محشری بود کنار هم قرار گرفتن سیاه و سفید! بله درست حدس زدید. آنها غلطک و پشمک بودند. راستش از اینکه دیدم این دو اینقدر با هم صمیمی شدهاند که در کنار هم در محله میچرخند تعجب کردم اما خیلی هم خوشحال شدم.
غلطک و پشمک هر دوتایشان شالگردن دوستی شکل هم انداخته بودند. غلطک به شالگردنهایشان اشاره کرد و گفت: «ما خیلی دوستیم پفک.»
بعد نگاهی به کاغذها انداخت و گفت: «دارید چه کار میکنید؟ خدای من پفک، نکند داری برای رفتن به پایگاه درس میخوانی؟ پفک، میخواهی مرا تنها بگذاری؟ چرا زودتر به من خبر ندادی؟ نگو که همهچیز یکدفعهای شد!»
گفتم: «غلطک صبر کن با هم برویم. تو که بریدی و تن من کردی! نه، ما داریم یک داستان مینویسیم.»
ایدههای خوب غلطک و نکات ریز پشمک
چشمهای پشمک درخشید و کمی جلوتر آمد و گفت: «داستان؟ اجازه دارم نگاهی به کاغذهایتان بیندازم؟»
گفتم: «البته که اجازه داری پشمکجان.» بعد کپک کاغذها را به دست پشمک داد.
غلطک ژستی خردمندانه به خودش گرفت و پرسید: «پشمک جان، داستان دربارهی چیست؟»
پشمک گفت: «اینطور که من فهمیدم دربارهی یک گربهی فضایی است. درست است؟»
غلطک فریاد زد: «وای، گربهی فضایی!» بعد کاغذها را از پشمک گرفت و گفت: «من عاشق گربهی فضاییام و فکر میکنم پیشنهادهای خوبی برای داستانتان خواهم داشت.»
کپک گفت: «واقعاً؟ اگر اینطور باشد که خیلی خوب است. پس بیایید و بنشینید و چهارتایی با هم صحبت کنیم.»
از حق نگذریم، پیشنهادهای غلطک عالی بود. اصلاً فکر نمیکردم چنین ایدههایی داشته باشد. و البته پشمک هم به نکتههای خیلی ریز و مهمی اشاره کرد. در نهایت به این نتیجه رسیدیم که اینطوری داستانمان بهتر خواهد شد. بله، همیشه همینطور است. مشورت کردن با دیگران میتواند منجر به نتیجهای با کیفیتتر شود.
نتیجهی ماجرای کلانتر پفک و مشورت کنید
همیشه وقتی قرار است کاری را انجام بدهید مشورت کنید. جملهای معروف وجود دارد که میگوید هر سری یک فکری دارد. بنابراین وقتی با دیگران مشورت میکنید میتوانید یک مسئله را از جنبههای متفات ببینید.
مشورت کنید و در نهایت با کنار هم قرار دادن همهی نظرات و بررسی جوانب و با در نظر گرفتن صلاح کارتان بهترین تصمیم را بگیرید. مثل همین کاری که ما کردیم. ایدههای غلطک و پشمک را کنار ایدههای خودمان گذاشتیم و حالا بهترین داستان را دربارهی گربهای فضایی خواهیم نوشت.
توضیح تصویر
عکسی از کپکجانم در آیندهای نزدیک، زمانی که کتابش فروشی عالی پیدا کرده است.
اختصاصی نشریهی اینترنتی نوجوانها – یاسمن رضائیان
- روزنوشته های کلانتر پفک؛ گربه های فضایی