طنز

همان گونه عمقش را هم تعیین بفرمایید!

سالی ناصرالدّین شاه با جماعتی به قم رفته بود. به دریاچه قم که می ‌رسد اطراق می‌کند و ضمناً دستور نوشتن سفرنامه می‌دهد. صحبت از محیط دریاچه می‌شود و هر یک از حاضران حدسی می‌زند. ناصر‌الدّین شاه می‌گوید: « دورش را بیست و چهار فرسنگ بنویسید.» بعد می‌گوید: «عمقش را چگونه تعیین کنیم؟»

اکبرخان سیف‌السّلطان تعظیمی می‌کند و می‌گوید: «قربان ، با همان حسابی که دورش را تعیین کردید عمقش را هم تعیین بفرمایید.»

نعُوذٌ بالله

یکی از فرزندان خلفای بنی‌عبّاس ادعای خلافت داشت و بی نهایت  ظلم ‌پیشه بود. ندیم خود را گفت که برای من لقبی پیدا کن مثل معتصم بالله[چنگ‌زننده در خدا] و متوکل علی الله[توکل‌کننده به خدا].

گفت: نعوذٌ بالله!( پناه بر خدا )

بهلول و حاکم کوفه

می‌گویند بهلول سرزده به قصر حاکم کوفه وارد شد و بر صندلی حاکم نشست. فرّاش‌ها و نگهبان‌ها ریختند و با چوب و کتک او را از آن صندلی مبارک به زیر آوردند. در این بین حاکم آمد  و بهلول روی به او کرد که: من چند دقیقه‌ای بر این صندلی  تکیه زدم، این‌ همه عذاب کشیدم ؛ خدا می‌داند فردا از این بابت بر سر تو چه خواهند آورد!

 طنز-Laugh-Aban-1

چرا هم اکنون به استراحت نمی‌پردازی؟

دیوجانس از اسکندر پرسید: «اعلیحضرتا، در حال حاضر بزرگترین آرزوی شما چیست؟»

اسکندر جواب داد: «بر یونان تسلط یابم.»

دیوجانس پرسید: «پس از آنکه یونان را فتح کردی چه؟»

اسکندر پاسخ داد: «آسیای صغیر را تسخیر کنم.»

دیوجانس باز پرسید: «و پس از آنکه آسیای صغیر را هم مسخّر گشتی؟»

اسکندر پاسخ داد: «دنیا را فتح کنم.»

دیوجانس پرسید: «و بعد از آن؟»

اسکندر پاسخ داد: «به استراحت بپردازم و از زندگی لذت ببرم.»

دیوجانس گفت: «چرا هم اکنون بی تحمل رنج و مشقّت به استراحت نمی‌پردازی و از زندگیت لذت نمی ‌بری؟»

 

امتیاز به این نوشته
مقاله رو دوست داشتی؟
ارسال نظر
نظرت چیه؟
لینک کوتاه این مطلب
تبلیغات
جدیدترین‌ها
تبلیغات
محبوب‌ترین‌ها

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیشنهاد نوجوان‌ها