دانلود کتاب آفتاب در حجاب

معرفی کتاب

نوشته : سید مهدی شجاعی

 

پریشان و آشفته از خواب پریدی و به سوی پیامبر دویدی . بغض ، راه گلویت را بسته بود، چشمهایت به سرخی نشسته بود، رنگ رویت پریده بود، تمام تنت عرق کرده بود و گلویت خشک شده بود. دست و پای کوچکت می لرزید و لبها و پلکهایت را بغضی کودکانه ، به ارتعاشی وامی داشت . خودت را در آغوش پیامبر انداختی و با تمام وجود ضجه زدی . پیامبر، تو را سخت به سینه فشرده و بهت زده پرسید: ((چه شده دخترم )) تو فقط گریه می کردی . پیامبر دستش را لابه لای موهای تو فرو برد، تو را سخت تر به سینه فشرد، با لبهایش موهایت را نوازش کرد و بوسید و گفت : ((حرف بزن زینبم ! عزیز دلم ! حرف بزن(( تو همچنان گریه می کردی . پیامبر موهای تو را از روی صورتت کنار زد، با دستهایش اشک چشمهایت را سترد، دو دستش را قاب صورتت کرد، بر چشمهای خیست بوسه زد و گفت : ((یک کلام بگو چه شده دخترکم ! روشنای چشمم ! گرمای دلم !)) هق هق گریه به تو امان سخن گفتن نمی داد. پیامبر یک دستش را به روی سینه ات گذاشت تا تلاطم جانت را درون سینه فرو بنشاند و دست دیگرش را زیر سرت و بعد لبهایش را گرم به روی لبهای لرزانت فشرد تا مهر از لبانت بردارد و راه سخن گفتنت را بگشاید: حرف بزن میوه دلم ! تا جان از تن جدت رخت برنبسته حرف بزن !…

روایت “آفتاب در حجاب” روایت زندگی حضرت زینب (س) است که از تولد وی آغاز می‌شود و با وفات ایشان خاتمه می‌یابد. شاید بتوان آن را یک بیوگرافی نگاری نامید. اما این نگارش نه از جنس سایر بیوگرافی نگاری‌هاست. نگارشی از جنس قلم دلنشین و گرم سیدمهدی شجاعی است.

ادامه داستان را در کتاب بخوانید برای دانلود کتاب اینجا را کلیک کنید

 

                                                                                                منبع : 98ia.com

امتیاز به این نوشته
مقاله رو دوست داشتی؟
ارسال نظر
نظرت چیه؟
لینک کوتاه این مطلب
تبلیغات
جدیدترین‌ها
تبلیغات
محبوب‌ترین‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیشنهاد نوجوان‌ها