نام من توماس الوا ادیسون است . من در پانزدهم فوریه سال 1847 در شهر «میلان»، در ایالت «اوهایو» آمریکا متولد شدم . مادرم نانسی ماتیوز الیوت یک کانادایی اسکاتلندی و پدرم ساموئل اوگدن ادیسون ، جونیور از اهالی هلند بود ند.من بچه خیلی کنجکاوی بودم و همه تلاشم این بود تا بفهمم چیزهایی که در اطرافم هست چه طوری عمل می کنند .
درشش سالگی روزی به قفس مرغابی ها نگاه کردم و متوجه تخم های مرغابی شدم. شدیدا دلم می خواست بدانم که تخم ها چه طوری تبدیل به جوجه می شوند با همین فکر روزها پیراهنم راروی آن ها پهن می کردم تاگرم شوندو زودتر بیرون آمدن آن ها را از نزدیک ببینم . حتی خوراکم را درکنار قفس مرغابی ها می خوردم تا لحظات به دنیا آمدن جوجه ها را از دست ندهم .
وقتی که مادرم متوجه شد و با وحشت مرا از قفس دور کرد و اجازه نداد که مراحل پایانی کاررا ببینم. سال بعد باخانواده به بندر هورون میشیگان مهاجرت کردیم و تحصیلات ابتدایی را در آن جا شروع کردم . چون از کودکی به علت بیماری دچار کم شنوایی بودم در یادگیری از هم سن وسالانم عقب می افتادم ، همین عامل باعث شدکه بعد از سه ماه ازمدرسه به دلیل کند ذهنی اخراج شوم .
مادرم همیشه از استعداد و نبوغ من تعریف و تمجید می کرد به همین خاطر تصمیم گرفت که درس ها را در خانه به من آموزش دهد . اکثر اوقاتم به مطالعه می گذشت . از سن نه تا دوازده سالگی کتاب های زیادی مثل تاریخ انگلستان ، دائره المعارف ، عظمت و انحطاط امپراطوری رم ،فرهنگ علوم نیوتون و کتاب های دیگر را مطالعه کردم ومطالبشان را به ذهن می سپردم . ازمرگ ناگهانی مادرم ضربه سختی خوردم اما این مسئله مانع ادامه راهم نشد.
در آن زمان چون کشور درگیر جنگ بود، روزنامه ها فروش زیادی داشتند بنابراین تصمیم گرفتم روزنامه ای چاپ کنم . برای تامین پول این کاردر ایستگاه راه آهن شروع به کار کردم . با پولی که از فروش ساندویچ و آبنبات و سبزی کنار ریل قطار به دست می آوردم ، یک ماشین قدیمی که مخصوص چاپ آگهی و اعلامیه بود خریدم .
سپس درسن پانزده سالگی از شرکت راهآهن نمایندگی چاپ وتوزیع روزنامه ای راگرفتم . با هماهنگی مدیر قطار دستگاه رادر واگن یکی از قطارهای بارکشی قدیمی نصب کردم و کار حروف چینی و چاپ روزنامه را برای اولین بار درهنگام رفت و برگشت قطار شروع کردم. بالاخره در سال 1862 اولین شماره روزنامه رابه نام “ویکی هرالد” منتشر کردم. در کم تراز چهار سال توانستم مبلغ دوهزار دلار به دست آورم . درکنار چاپ روزنامه آزمایشگاه کوچکی در همان واگن را ه اندازی کردم و مطالعات خودم را هم ادامه دادم.
اوضاع کاملا بر وفق مراد بود و از کار و مطالعاتم لذت می بردم ، تا این که روزی ناگهان واگن ازروی قلوه سنگی ردشد و یکی از شیشه های فسفر آزمایشگاه برزمین افتادوباعث آتش سوزی درقطار شد . با تلاش زیاد و کمک مسئولان قطار، آتش را خاموش کردیم ولی این مسئله باعث درگیری بین من و مدیر قطار شد.
او علاوه بر این که دستگاه چاپ و وسایل مرا از قطار بیرون ریخت ، سیلی محکمی به گوشم زدکه متاسفانه همین ضربه باعث ناشنوایی کامل من شد . بعد از این مسئله دراتاق زیر شیروانی خانه ، دوباره لابراتوارم راراه اندازی کردم و به کار و مطالعه ادامه دادم . نوامبر همان سال ، کنار ایستگاه قطار متوجه ناله کودکی شدم که پایش در ریل قطار گیر کرده بود، و قطاری به سرعت به او نزدیک می شد . بلافاصله به سمت او دویدم و با وزحمت اورا نجات دادم . پدرآن کودک آقای “مک کنزی “مدیر قطار بود. به کمک او اصول مخابرات را خیلی سریع یاد گرفتم ودرمخابرات راه آهن مشغول به کار شدم.
در سال 1868 درسن 21 سالگی با تلاش شبانه روزی اولین اختراعم که یک دستگاه شمارش برگه های رای بود، به ثبت رساندم . اما کنگره آمریکا، به خاطر ترس از تقلب در انتخابات آن را تایید نکرد.پس از آن که مدتها به فکر تجهیز و توسعه کارگاه بودم . در سال ۱۸۷۶ با پس اندازی که داشتم در نیوجرسی یک لابراتوار پژوهشی مجهز خریده و به کمک تعدادی از دوستان آن را به راه اندازی کردم
آزمایشگاه منلو پارک اولین مؤسسهای بود که منحصراً با هدف تولید و تکمیل اختراعات علمی بنا شده بود.اولین اختراع من و همکارانم بعد از یک سال کار وتلاش بیوقفه در لابراتوار اختراع لامپی بود که می توانست برخلاف لامپ های قبلی عمرچراغ برق را به پانصد ساعت برساند. که در سال 1880 آن را به ثبت رساندم .
توماس ادیسون در سال ۱۸۷۷ موفق به ساخت وسیلهای شد که با آن می توانست صدارا ضبط وچند بارپخش کند. «ضبط صوت» ادیسون که فونوگراف (آوانگار) نام گرفته بود، ساختمانی ساده داشت: استوانهای فلزی بود با یک دسته گرداننده که در انتهای آن سوزنی همراه با یک بوق نصب شده بود. وقتی کسی استوانه را میچرخاند و درون بوق صحبت میکرد، بر اثر لرزش سوزن ، روی ورقه نازک حلبی ِدور استوانه خراشهایی میافتاد. برای شنیدن صدای ضبط شده کافی بود سوزن را به ابتدای مسیر برگردانده و دوباره استوانه را بچرخانند .
اختراع دیگراو دستگاه” فلوروسکوپ” است که کاربردزیادی درعلم پزشکی دارد واز آن برای گرفتن عکس های رادیوگرافی استفاده می شود. وی این تکنولوژی را بر اساس کشف” رونتگن” که عکس هایش غیر واضح بود اختراع کرد . علاوه بر این او بیش از یک هزار مورد مختلف اختراع را به ثبت رسانده است .
ادیسون در اول فوریه 1893، کار ساختمان «بلک ماریا» اولین استودیوی تصویر متحرک را در «وست اورنج» نیوجرسی تمام کرد . در سال 1894، تحقیقاتی را در زمینه ترکیب فیلم و صدا انجام داد و«کینه توفون» (سینما) را اختراع کرد.در سال 1903 فیلم سرقت بزرگ قطار در استودیوی ادیسون ساخته شد.
توماس ادیسون در روز 18 اکتبر 1931 درخواست ثبت آخرین اختراع خود « وسیله نگهدارنده اشیاء هنگام آبکاری» را به اداره اختراعات فرستاد، اماقبل از دریافت پاسخ خود ، در سن 84 سالگی درگذشت.