اختصاصی نشریه اینترنتی نوجوان ها
تلفن را برداشت با درماندگی نگاهی به وسایلی که حالا توی جعبه های ریکا و شامپو ریخته بود، کرد و از روی روزنامه شماره رو گرفت و …………0912. ایستاد و در خانه چهل متری اش که حالا از آن خودش نبود قدم رو کرد! بوووووووق بوووووووووق
تکه ای بیسکوییت از توی جعبه برداشت تا در دهان گذاشت صدایی خوابالو از پشت تلفن آمد: بفرمائید… بیسکوییت را از دهان در آورد. صدایش را صاف کرد و گفت: سلام آقا صبح تون بخیر.
– متشکرم امرتون؟
– برای این آگهی خونه تون که توی روزنامه همشهری دادید تماس گرفتم برای خونه 35 متری، بنده مجردم…
شخص پشت تلفن گفت: آگهی ؟؟؟ کدوم آگهی؟؟؟ کدوم خونه؟؟؟ برو آقا اشتباه گرفتی سر صبحی…. و تلفن را قطع کرد.
نگاهی به شماره انداخت و از درست گرفتن مطمئن شد، اخمی کرد و دوباره شماره را گرفت. بدون صبر گفت: آقای محترم شمارتون رو توی روزنامه دادید حالا می گید کدوم خونه؟؟؟ مگه من مسخره شمام؟
مرد پشت تلفن داد زد: ببین آقا من اعصاب ندارما میگم اشتباه گرفتید من خونه ام کجا بود برو آقا… و تلفن را قطع کرد.
روزنامه را دوباره برداشت چند صفحه ای ورق زد و دوباره به صفحه نخست برگشت.
نگاهش به تاریخ روزنامه افتاد. آن روزنامه مال سال 1375 بود!
لبخندی زد و به این فکر کرد که باز هم پیرمرد بی حواس روز نامه فروش روزنامه باطله فروخته بود!
زهرا امیربیک
- ماه
کاربر عزیز
چنانچه این مطلب مورد توجه شما قرار گرفت، لطفا آن را لایک کنید.