آستین نو بخور پلو ضرب المثل شیرینی است که داستان آن به قرار زیر است:
روزی ملا نصرالدین به مهمانی آدم معروفی از اهالی بغداد دعوت شد. روز مهمانی لباس ساده خود را پوشید و در جواب اهالی خانه که به او گفتند چرا با این لباس ساده به مهمانی ثروتمند ترین مرد شهر بغداد می روی گفت: تمام اهالی مرا می شناسند و بارها و بارها مرا به همین سادگی و درویشی دیده اند و لازم نیست برای حضور در مهمانی لباس خود را عوض کنم.
زمانی که جلوی در خانه صاحب مجلس رسید، دو نگهبان دید. به آن ها نزدیک شد و سلام کرد. وقتی که قصد عبور از در را داشت، آن دو جلویش را گرفتند و مانع از ورود او به جشن و مهمانی شدند.
هنگامی که ملا داشت از آن خانه دور می شد، فردی با دبدبه و کبکبه به منزل آن مرد نزدیک شد و آن دو نگهبان جلویش تعظیم کردند و در منزل را برایش باز کردند و آن مرد نیز با غرور زیادی وارد مهمانی شد.
ملا نیز به خانه برگشت و از همسایه اش لباسی گرانبها و جواهرات قرض کرد و خودش را همانند مردان ثروتمند کرد و با تخت روان به محل مهمانی برگشت. این بار رفتار نگهبانان با او از دفعه قبل بسیار متفاوت تر بود. حتی صاحب مجلس به همراه باقی مهمانان برای استقبال تا دم خانه آمدند. ملا با غرور زیادی به خانه وارد شد و نه سلامی کرد و نه سلامی را جواب داد و در بالای مجلس در جایی که برایش آماده کردند نشست.
کم کم نزدیک ظهر و وقت ناهار شد. سفره ای را آوردند و بر سر آن از انواع برنج و خورشت و کباب و نوشیدنی و مخلفات چیدند. همه شروع به خوردن کردند اما ملا به جای این که غذا را در دهانش بگذارد، قاشق را در آستینش خالی می کرد و می گفت آستین نو بخور پلو.
تمام حاضرین از این رفتار تعجب کردند. ملا ماوقع پیش آمده را تعریف کرد و در آخر افزود پس این غذا و احترام حق لباس است نه خود من.
کاربرد ضرب المثل آستین نو بخور پلو
این ضرب المثل وقتی به کار میرود که به کسی فقط از روی ظاهر و برای وضع مالی یا مقام او اهمیت بدهند و او را تحویل بگیرند، نه به خاطر انسان بودنش.
همچنین در موردی گفته میشود که افراد نادان را در لباس کهنه تحویل نمیگیرند و نادانان ظاهرساز را بر صدر مینشانند.