داستان ضرب المثل فارسی؛ من پوستین را ول کرده ام، اما پوستین من را ول نمی کند

تا حالا شنیده اید که کسی بگوید :من پوستین را ول کرده ام، اما پوستین من را ول نمی کند؟ اما داستان و کاربرد این ضرب المثل چیست ؟ چوپانی در دشت و کوهستان مشغول چراندن گوسفندان بود که در پایین کوهستان سیلابی به راه افتاد. بنابراین خود را به پایین کوهستان و محل سیلاب رساند. در این […]
داستان ضرب المثل فارسی؛ اگر پیش همه شرمنده ام، پیش دزد رو سفیدم

گاهی شاید شنید ه باشید که می گویند : اگر پیش همه شرمنده ام، پیش دزد رو سفیدم. اما داستان این ضرب المثل چیست؟ مرد ثروتمندی تصمیم گرفت تا میهمانی درخور و با شکوهی ترتیب بدهد، بنابراین تمام صاحبان ثروت و افراد با نفوذ شهر را دعوت کرد. میزبان دوست نداشت تا کم و کسری میهمانانش […]
داستان ضرب المثل فارسی؛ کوه به کوه نمیرسه، آدم به آدم میرسه

ضرب المثل کوه به کوه نمی رسه آدم به آدم می رسه در مواقعی استفاده می شود که فردی کارش به کسی می افتد که قبلا در کار او گره انداخته.
داستان ضرب المثل فارسی؛ دعوا سر لحاف ملا بود

شاید بارها شنیده باشید که می گویند: دعوا سر لحاف ملا بود. اما منظور از این ضربالمثل چیست ؟ روزی روزگاری در شهر و خیابانی در خانه ای مردی که ملای مکتب خانه آن محله بود با خانواده اش زندگی می کرد.از قضا در زمستان آن سال سرمای سختی خورد و مجبور شد در خانه […]
داستان ضرب المثل فارسی؛ آمدند، کندند، سوختند، کشتند، بردند، رفتند

شواهد تاریخی کشورمان ایران حضور مردی را نشان می دهد که به حدی سفاک و خونریز بود که در طول تاریخ نه تنها ایران بلکه در جهان شاید نمونه ای مانند او پیدا نشود. او کسی جز چنگیزخان مغول نبود که هدفی جز قتل و غارت نداشت و حتی از کشتن کودکان و زنان نیز […]
داستان ضرب المثل فارسی؛ یک خشت خام هم بگذار رویش

شاید شما هم ضرب المثل فارسی؛ یک خشت خام هم بگذار رویش را شنیده باشید اما ماجرای این ضرب المثل چیست ؟ تازه عروس و مادر شوهری با هم در یک خانه زندگی می کردند و کار های منزل را بین خود تقسیم کرده بودند. عروس که از آشپزی و پخت و پز هیچ چیز […]
داستان ضرب المثل فارسی؛ خیاط هم در کوزه افتاد

در بازارچه ای در شهر ری که نزدیک قبرستان بود دکان خیاطی وجود داشت. بنابراین هر روز که جنازه ای را برای خاکسپاری می بردند باید از جلوی مغازه خیاط رد می شدند. روزی مرد فکری کرد و با خود گفت برای این که بدانم در ماه چند نفر از اهالی شهر می میرند و […]
داستان ضرب المثل فارسی جیکجیک مستونت بود فکر زمستونت نبود؟

یکی از ضربالمثلهای پرکاربرد در زبان فارسی جیک جیک مستونت بود فکر زمستونت نبود است. در این مطلب داستان این ضربالمثل را باهم میخوانیم.
داستان ضرب المثل فارسی آبشان به یک جوی نمی رود

آبشان به یک جوی نمی رود از ضربالمثلهای معروف ایرانی است و زمانی از آن استفاده می شود که بین چندنفر سر یک موضوع توافق وجود نداشته باشد.
داستان ضرب المثل فارسی علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد

حتما تا به حال ضرب المثل فارسی علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد، به گوشتان خورده است البته این ضرب المثل در مصرعی از شعر سعدی به کار رفته است ولی برای رواج آن داستانی هم گفته اند که با هم آن را می خوانیم: در یک شهر بندری و در کنار ساحل دریا […]
داستان ضرب المثل فارسی؛ کفگیر به ته دیگ خورده

شاید شماه هم ضرب المثل فارسی؛ کفگیر به ته دیگ خورده را شنیده باشید اما داستان این ضرب المثل چیست؟ از زمان های قدیم تا همین الان برای پخت زیاد برنج از قابلمه های بزرگی به اسم دیگ استفاده می کنند که جنس آن ها معمولا از فلز مس است.برای کشیدن و هم زدن غذا […]
داستان ضرب المثل فارسی؛ باد آورده را باد می برد

ضرب المثل فارسی؛ باد آورده را باد می برد را شاید بارها شنیده باشید اما حالا ببنیم داستان این ضرب المثل چیست؟ در دوران قبل از ورود اسلام به ایران و در زمان پادشاهی ساسانیان جنگ های بسیاری بین ایرانیان و رومیان در می گرفت. در بعضی از جنگ ها ایرانیان پیروز میدان بودند و […]
داستان ضرب المثل فارسی دروغش از دروازه تو نمی آمد

در روزگاران قدیم پادشاهی دختری داشت زیبا و با کمالات. وقتی زمان ازدواج دختر رسید در شهر جار زدند که پادشاه قرار است دخترش را به یکی از پسرهای جوان شهر بدهد…
داستان ضرب المثل فارسی آش شله قلمکار

ناصرالدین شاه چهارمین پادشاه سلسه قاجار بسیار خوش گذران بود و علاقه وافری به تفریح و خوردن داشت. او سالی یک بار تمام فعالیت دولت و دولت مردان را تعطیل می کرد، همه را به یکی از ییلاقات شهر می برد و همه را به کار پختن آش می گمارد. همه از وزیر و وکیل […]
داستان ضرب المثل قسم روباه رو باور کنم یا دم خروس رو

داستان ضرب المثل فارسی ” قسم روباه رو باور کنم یا دم خروس رو” را بیان میکند. یعنی که کسی دروغ بگوید ولی نشانه هایی از این که دروغ می گوید وجود داشته باشد.
داستان ضرب المثل فارسی قوز بالا قوز

صاحبان سخن گفته اند که در زمان های قدیم مردی بود با قوزی بر پشت و از این امر ناخرسند و ناراضی بود اما ناشکری نمی کرد و روزها را می گذراند. نصف شبی از خواب بیدار شد و به نظرش رسید که سحر شده است و نزدیک صبح است. به همین خاطر به سمت […]
سخن لقمان داستانی از حکایات سعدی

یکی از داستان هایی که سعدی در کتاب بوستان خود آورده است ماجرای غارت شدن کاروانی بدست دزدان در راه است. با هم بازآفرینی ای از این حکایت را می خوانیم.
داستان ضرب المثل فارسی؛پته اش روی آب افتاد

دنیای ضرب المثل ها دنیای جالبی است. هر ضرب المثل داستانی قدیمی و شنیدنی در پس خود دارد. قصه ی پته اش روی آب افتاد را با هم بخوانیم.
داستان ضربالمثل فارسی؛ دل به دل راه دارد

یکی از ضرب المثل هایی که بارها از آن استفاده کرده ایم دل به دل راه دارد است. اما می دانید این ضرب المثل براساس چه ماجرایی ساخته شده است؟
داستان ضرب المثل فارسی اول چاه را بکن بعد منار را بدزد

ضرب المثل فارسی اول چاه را بکن بعد منار را بدزد را حتما شنیده اید اما ریشه این ضرب المثل چیست ؟ در روزگاران قدیم دو روستا کنار هم قرار داشتند که رودی از وسط آن ها میگذشت. اسم یک روستا بالارود بود و اسم دیگری پایینرود.در روستای بالارود مردم با کار و زحمتکشی فراوان […]